بحث دوّم : درباره دلالت لفظ است دلالت لفظ بر معناى مطابقهاى بر حسب قراردادى است كه وضع شده .
امّا دلالت لفظ بر جزء معنا و يا لازم آن بنابر اعتقاد امام فخر رازى و گروهى از دانشمندان دلالت عقلى است و ربطى به قرار داد لفظى ندارد .
بر گفته امام فخر رازى و دانشمندان همفكرش اشكال وارد است ، زيرا اگر منظورشان اين است كه دلالت تضمّنى و التزامى فقط از طريق تعقّل و بدون دخالت قرارداد لفظ حاصل مىشود صحيح نيست ، زيرا اگر معنا از طريق لفظ در ذهن نقش نبندد ، دلالت ضمنى و التزامى حاصل نمىشود ، علاوه بر اين دانشمندان بصراحت گفتهاند كه اين دو نوع دلالت از دلالتهاى لفظى هستند ،
بنابر اين نمىتوان ادّعا كرد كه اين دو دلالت صرفا عقلى باشند ، و اگر منظورشان اين است كه به هنگام تصوّر معنى از لفظ ، عقل به جزء معنا و يا لازم آن منتقل مىشود ، اين سخن حقّى است . بنابر اين ، اين دو نوع دلالت با هميارى لفظ و عقل محقّق مىشود .
دلالت تضمّنى و التزامى عملا نيازمند دلالت مطابقهاى مىباشد ، بى آن كه دلالت مطابقهاى احتياج به دلالت تضمّنى و التزامى داشته باشد ، زيرا ممكن است معناى لفظى خالى از جزء و لازم آشكارى باشد [ 4 ] . همچنين هر يك از دو
[ 4 ] مانند همزه استفهامى كه معنايش داراى جزء نيست و يا لفظ اللّه كه معنايش جزء پذير نمىباشد .
[ 40 ]
دلالت تضمّنى و التزامى به يكديگر نيازمند نيستند ( مانند لفظ خورشيد وقتى كه براى جرم تنها وضع شده باشد دلالت تضمّنى ندارد ، ولى دلالت آن بر روشنايى دلالت التزامى است ) امّا دلالت تضمّنى و التزامى به دلالت مطابقهاى نياز دارند .