خارج به نحو توسطی است يعنی اصلا نحوه وجود حركت بدين صورت است كه يكامر بسيطی دفعة موجود میشود و بعد باقی میماند و مخالفين آنها هم میگوينداصولا حركت به نحو قطعی موجود است يعنی تدريجا حادث میشود و تدريجامعدوم میگردد ، در حالی كه اگر اعتبار را عوض كنيم در واقعيت شیء خارجیيعنی حركت كه تغييری حاصل نمی شود اين وجود يا واقعا در " آن " موجودشده و يا تدريجا در زمان حادث و تدريجا هم فانی میشود . اختلاف حركتتوسطی و قطعی اختلاف راسم و مرسوم است ، اختلاف نقطه و خط است . حركتيا به نحو توسطی است يعنی وجود نقطه مانند دارد و امر بسيط غير قابلانقسام است و يا به نحو قطعی يعنی وجودش مثل خطی است كه به محض رسمشدن محو میشود ولی تا به پايان نرسيدن ، وجود هم پيدا نكرده است . بههمين جهت بحث ميان طرفداران حركت توسطی و قطعی به گونه ای بود كه بااثبات هر طرف ، خود بخود طرف ديگر غير قابل قبول میگشت . و در درجهاول استدلال میكردند كه حركت بايد اين نحوه وجود را داشته باشد و جورديگر محال است ، يعنی به جميع اعتبارات حركت توسطی در خارج وجود داردو يا بالعكس به جميع اعتبارات حركت قطعيه در خارج موجود است و اساساحركت به نحو ديگری حركت نيست ولا حركت است . به هر حال اين مطلبی كه آقای طباطبائی طرح فرمودند فی حد ذاته مطلبدرستی است ولی اشكال در اينجاست كه آيا قوم هم كه صحبت از حركت توسطیو قطعی میكردند مرادشان از اين اصطلاحات همين مقصود ايشان بوده است وشايد خود ايشان هم با توجه به اين نكته كه بحث حركت توسطی و قطعی وآنچه كه حكمای ما به عنوان حركت توسطی پذيرفته اند قابل توجيه نيست ،در مقام تعيين اصطلاح و افاده معنايی اند كه قابل توجيه باشد . از اين وجهپنجم هم میگذريم و به ششمين موردی كه آخوند در اين زمينه بيان كرده استمیرسيم . |