حركت و مسافت اين موضوع است . حركت در أين : يعنی اين جسم است كه "در مكان " حركت میكند ، نه اينكه " أين " حركت میكند ، آن چه متغيرو متجدد است ، جسم است كه متغير و متجدد " در مكان " است .معنای اينكه عرض مسافت است اينست كه ، جسم دارای يكی از اين اعراضاست و دو حالت دارد ، در وقتی كه ساكن است يك فرد از عرض خود رادارد و همان را برای خود نگاه میدارد ، مثلا يك فرد از مكان برای آن باقیاست ، اما همينكه جسم در يكی از اين اعراض حركت میكند ، دائما از فردیاز افراد آن عرض خارج میشود و فرد ديگر را میگيرد ، يكی را رها میكند وديگری را میگيرد . ( در بعضی از موارد فقط فرد رها میشود بدون آنكه صنفتغيير كند ، بلكه وحدت صنفی ميان افراد حاصل است ، ولی در مواردی ازصنفی خارج میشود و وارد صنف ديگر میگردد ، و گاهی در حركات اشتداديهجسم از نوعی خارج میشود و وارد نوع ديگر میشود ) اينست معنای مسافتبودن عرض ، يعنی آنی كه طی میشود و ابعاض آن دائما متبدل میشود . درستاست كه عرف در مسافت فقط مكان را میشناسد ، ولی عقل با نظر دقيق ، عينهمين را در كم و كيف و . . . هم میبيند . انتقاد حكما از سه نظريه ديگر : تا اينجا چهار نظريه را بيان كرديم و گفتيم حكما معمولا نظريه چهارم راانتخاب كرده اند : حالا بايد ببينيم آن سه نظر يا دو نظر ديگر چه عيبیدارد و چرا پذيرفته نيستند . قول اول اين بود كه مقوله موضوع حركت است ، يعنی اگر جسم حركت میكنددر " أين " ، اين " أين " است كه حركت میكند ، اگر ما حركت راكمال اول بدانيم ، اين " أين " است كه متصف به كمال اول شده است ، وچون میگوييم حركت عين تجدد و تغير است ، پس اين " أين " است كهقبول میكند تجدد آنا فانا را . اينرا مقايسه كنيد با نظريه چهارم ، در نظريه چهارم گفت كه اين جسم |