همچنين بعضی از مقولات دهگانه نظير مقوله فعل و انفعال يا ان يفعل و انينفعل كه يكی به معنای تاثير تدريجی است و ديگری تاثر تدريجی و اينها راامور غير قارالذات میگويند . در بين فلاسفه اسلامی اين بحث بوده كه آياحركت در امور غير قارالذات هم معنی دارد يا نه ؟ تقريبا ( نه تحقيقا )تمام فلاسفه اسلامی معتقدند كه حركت در اين گونه امور و مقولات معنی ندارد. پس قيد " حال قاره " برای احتراز از مقولاتی چون فعل و انفعال و متیمیباشد و انتقال از فعلی به فعلی و يا از انفعالی به انفعالی را حركتنمیشمارد . اما قيد " فی الجسم " چرا ذكر شده ، صدرالمتالهين خود معتقد است كهفقط تبدلهائی كه در جسم واقع میشود از نوع حركت است و بوعلی نيز اينقيد را برای خارج كردن تبدلات نفس مجرد . از حركت آورده و البته اينتوجيه مطابق نظر خاص ملاصدرا است كه حتی برای نفس مجرد در مرتبه تجردعقلانی هم به تبديل قائل است . نظر ديگر درباره اين قيد اينست كه برایاحتراز از وجود حركت در هيولی آورده شده ، ولی اين نظر نمیتواند صحيحباشد زيرا ابن سينا هم چون ملاصدرا به تبدل در هيولی قائل است و موضوعحركت كمی را هيولی میداند ، بنابراين چون تبدل در هيولی از نوع حركتاست قيد فی الجسم خارج كننده هيولی نيست . قيد يسيرا يسيرا كه واضح است برای لحاظ كردن تدريج میباشد . زيرا خروجاز قوه به فعل ممكن است دفعی باشد و در اين صورت حركت نيست ." علی سبيل اتجاه " يعنی به نحو توجه به سوی چيزی ، برای رساندن اينمطلب گفته شده است كه غايت داشتن مقوم ذات حركت است ، و شبيه قيدكمال اول در تعريف ارسطو است كه مفهوم كمال اول متضمن مفهوم كمال ثانیاست . حركت كمال اول است از اين جهت كه عين قصد و توجه به كمال ثانیاست . در اينجا هم میخواهد بگويد كه حركت تبدلی است كه نحوه وجودشتوجه داشتن به سوی شیء ديگر است و حركت بدون غايت داشتن معنی ندارد .امروزه |