تعريف بوعلی ؟ و به هر حال اين مقايسه هم بايد بعد از رسيدگی دربارهحركت قطعيه و توسطيه صورت بگيرد . اما درباره اينكه ماهيت حركت چگونه است ؟ كه البته مقصود از ماهيت، چگونگی وجود آن در خارج است ، در اين باره در فصل 11 [ مبحث قوه وفعل كتاب " اسفار " ] تحت عنوان " فصل فی تحقيق القول فی نحو وجودالحركه " بحث میكند و میخواهند ببينند آن چيزی كه در خارج حركتمیناميم وجودش چگونه وجودی است ؟ آيا وجودی است بسيط كه قابل تجزی بهاجزاء نيست نظير نقطه ؟ يا كه خير وجودی است ممتد و قابل تجزيه همچونخط ؟ در اينجا قبلا بايد نكتهای را متذكر شويم تا باعث اشتباه نشودچنانكه برای خيلیها میشود و آن اينكه حركت را كه ما در اينجا در دو شقبحث میكنيم به معنی دو قسم نيست چه يك وقت میگوئيم حركت بر دو قسماست حركت مستدير و حركت مستقيم اين هر دو حركتند و از اقسام آن هستندولی در اينجا بحث بر سر اينست كه حركت به دو معنی است يعنی آنواقعيت خارجی را كه ما به اسم حركت میناميم دو معنی برای آن متصور استكه قهرا آن واقعيت با حفظ وحدتش بيش از يكی از آن معانی را نمیتوانددر بر داشته باشد . يعنی حركت اسمی است كه يا اين معنا ، مسمای آن استو يا آن معنای ديگر . به عبارت ديگر كلمه حركت مشترك لفظی است مياناين دو معنا و نه مشترك معنوی . حركت لفظی است كه در خارج معنای واحدیدارد و معنای ديگری كه ساخته ذهن است . اهميت توجه به اين نكته روشن است چه حركت در معنائی كه وجودش نقطهمانند است امری است دفعی الوجود كه در آن حادث میشود ولی در زمانمستمر و باقی است و به عكس لازمه اينكه حركت وجود خطی داشته باشد ايناست كه دفعی الوجود نباشد بلكه حدوث آن مستمر ، تدريجی و در زمان باشدو قهرا وقتی چيزی حدوثی در زمان داشته باشد مستمرا ، همين طور فنائی همدر |