حاصل بحث در اين فصل اين است كه هر شیای نوعی خاص از حركت را داردو نوعی خاص از كمال را جستجو میكند كه منشأ آن نه جسميت است ، به دليلاينكه جسميت در همه اجسام مشترك است و نه منشأ آن مفارقات است چوننسبتشان با همه اجزاء عالم علی السويه است ، منشأ آن صور نوعيه است كهقوه و طبيعت نيز ناميده میشود . پاورقی : > زيادی داريم . يعنی هيچ مانعی ندارد كه آن موجوداتی كه دارای نفوسهستند مثلا نسبت به من يك اراده خاصی پيدا كنند . مثل دعاهائی كهمستجاب میشود و آنها را الواح مینامند و چنانكه در صحيفه میخوانيم كهحضرت زينالعابدين سلام الله عليه میفرمايند : خدايا من از تو میخواهم كهآسمان و زمين تو مأمور شوند تا خواست مرا انجام دهند . اراده جزئی درمورد نفوس مانعی ندارد . اما صحبت ما و منظور ما از مجرد ، نفس نيست كه امری نيمه مجرد ونيمه مادی است . بحث درباره مفارق تام و تمام است يعنی آن مجرد تام ازماده كه برای آن اساسا تكثر اراده فرض نمی شود . |