اين روشن است كه وجود جسم هيچگاه در حد مسافت واقع نمیشود چه حد امریاعتباری است وجود واقعی ندارد مگر اينكه منظورمان از حد ، مسامحه مقدارمسافت واقع بين دو حد باشد و در اين صورت البته جسم هم كه دارای مقداراست میتواند در مقداری از مسافت واقع شود . دو توجيه نادرست از زمانی بودن حركت توسطيه در همينجا مناسب است كه اين سؤال را كه مطرح میشود بررسی كرد كه اگرحركت به اين معنا يعنی به عنوان يك امر دفعی الحدوث و بسيط وجود داردپس معنی اينكه بگوئيم حركت در زمان وجود دارد چيست ؟ شيخ در اينجا بهدو تعبير مختلف مطلب را بيان كرده است . يكی اينكه گفته میشود برایزمان هم مثل مسافت آناتی فرض كرد و بعد بگوئيم حركت كه امری است "آنی الحدوث " و بسيط و نقطه مانند در آنات زمان واقع میشود ، پسحركت وجود زمانی دارد . ولی سستی اين بيان روشن است چون وقتی كه ما میگوئيم حركت قطعيه وجودزمانی دارد حركت قطعيه را به عنوان يك كشش و يك امر ممتد و متصل و خطدار در نظر میگيريم و از طرفی زمان هر اندازه كه باشد به عنوان يك امرمتصل و ممتد واقعا وجود دارد يعنی در يك حركت كه يك ثانيه طول میكشداين يك ثانيه يك امتداد و كششی است حقيقتا ، و هر اندازه هم كه مقدارزمان را كمتر و كوچكتر فرض كنيم باز به عنوان يك كشش و امتداد و اتصالبر ايمان مطرح است و آنجائی كه اين كشش و امتداد در كار نباشد ديگرزمانی در كار نيست . پس در حركت قطعيه دوامر ممتد واقعی ( نه فرضی واعتباری ) يك زمان و يكی حركت به موازات هم وجود دارند و قهرا اين دوبر يكديگر منطبق میشوند ، ( البته در اينجا فعلا بحث از حقيقت زمان مطرحنيست و بلكه با مفهوم آن كار داريم ) . ولی در مورد بالا شيخ هم خودمتوجه است كه " آن " برای زمان يك امر فرضی و اعتباری است و نهاينكه زمان واقعا متشكل از آناتی باشد . " آن " عبارت |