میكند اين وجودات مجاور يك وجود متصل و كشش داری ، است يعنی خود زمانحقيقتش آنات منفصل از يكديگرند و آنچه هم كه در اين آنات واقع گردندبه ناچار مانند ظرف خود منفصلند . عرفا در باب وجود جهان چنين اعتقادیدارند كه عالم با تمام وجودش آنا فانا تجديد و نو میشود و فيض وجود ازذات باری در هر آنی صادر میشود يعنی جهان با تمام اجزايش در هر آنمعدوم و دوباره موجود میشود .
عارفان دردمی دو عيد كنند |
عنكبوتان مگس قديد كنند |
خلاصه جهان عبارت از يك تجديد اجزاء است متتاليا ، و مولوی به هميننكته اشاره میكند كه :
هر دمی نو میشود عالم و ما |
بی خبر از نو شدن اندر بقا |
در مقام تشبيه بيان ايشان را میتوان به اين مطلب علمی نزديك دانستكه همچنانكه تصور ما از روشنائی الكتريسيته يك امر متصل و واحد است كهمثلا با زدن كليد برق در لامپ حاصل میشود و مادام كه كليد را قطع نكنيمادامه دارد ، ولی از ديد علمی اين روشنائی واحد در حقيقت مجموعهای ازتاريك و روشنیهاست ، در هر لحظه نور قطع شده و در لحظه بعد از نو موجودمیشود و تصور ممتد ما از نور لامپ فقط به جهت خاصيت چشم ماست كهاثرات خارجی را تا يك بيستم ثانيه در خود نگاه میدارد و چون فاصله بيندو روشنائی از مقدار يك بيستم ثانيه كمتر است اصولا فاصلهای به نظرنمیرسد . نظير اين مطلب را متكلمين در مورد جسم هم گفتهاند كه يك كششجوهری متصل و دارای ابعاد سه گانه به نام جسم در خارج موجود نيست ، بلكهمصداق تصور ما در باب جسم در حقيقت مجموعهای از ذرات مجاور يكديگرندكه هيچ جزئی به تنهائی صاحب بعد و لهذا جسم نيست . از مجموعه اين ذراتمتجاور يك كشش واحد برای ما حاصل میشود . و بعضی معتقدند كه نظريه علمیجديد در تحليل نهائی ماده به " كوانتم " زنده كننده همين نظريه