وجودی را از زمان سلب كردهاند كه زمان واقعا هم به آن شكل وجود ندارد .میتوان اين حرف شيخ را تشبيه به نحوه انكاری كرد كه اغلب و بلكه همهمنكرين خدا انجام می دهند . يعنی يك نحوه وجود امكانی مادی برای خداتصور و بعد میگويند خدا وجود ندارد ، خوب راست هم هست چنين خدائی اصلانمی تواند وجود داشته باشد و به آنكس كه به عنوان دليل بر وجود خدا ،میخواهد خدا را ببيند و يا با حواس معمولی خدا را حس كند ، بايد گفتدرست در همان وقتی كه به فرض خدا برای تو ثابت شود در همان موقع برایخداشناسان چنين خدائی از خدا بودن ساقط میشود . خوب حالا حرف شيخ راخلاصه كنيم بعد از ذكر نحوه وجود زمان و رد شبهات مخالفين يك برهان سادهای بر اثبات وجود واقعی زمان آورده است كه از همان ما در اين قسمتبحثمان استفاده میكنيم . شيخ میگويد : اگر زمان وجود نداشته باشد حتمانقيض آن وجود دارد و چون نقيض آن محال است وجود داشته باشد پس زمانوجود دارد . چطور ؟ . اثبات وجود زمان توضيح اينكه اساسا ما از كجا میگوئيم زمان وجود دارد ، از راه حركتوجود زمان را كشف میكنيم . مثلا يك مسافت معينی از تهران تا اصفهان رادر نظر بگيريد كه دو اتومبيل يكی با سرعت 60 و ديگری 120 كيلومتر از يكشهر به طرف شهر ديگر حركت میكنند . يكی اين فاصله را در 4 ساعت وديگری در 8 ساعت طی میكند در حالی كه هر دو با هم حركت كرده و يكمسافت واحد را پيموده اند و يا اينكه فرض كنيم يك اتومبيل يك روز 3ساعت راه را با سرعت 120 به پيمايد و روز ديگر همان اتومبيل 3 ساعت باسرعت 60 كيلومتر حركت كند ، در اين دو مثال میبينيم در اولی دو امتدادمسافت با يكديگر برابرند ولی امتداد ديگر آنها فرق میكند يعنی يك حركتاز حركت ديگر كوتاهتر است ، اين همان است كه به آن زمان میگوئيم . درمثال دوم به عكس بعد زمانی دو حركت با هم منطبقند ولی از حيث |