موجود میشود از آن جهت كه موجود واقع در زمان است . موجودات زمانیواقع در زمان هستند ، مثلا ما الان در زمان قرار داريم ، و اما معنای اينكهدر زمان هستيم و زمان ظرف ما هست چيست . بعدا نيز خواهيم گفت كه اين" در بودن " در بودن تحليلی است نه عينی و خارجی ، مثل در اطاق بودن ،اينجور نيست و بعدا تفصيلش میآيد كه خود در زمان بودن واقعی و خارجینيست بلكه انتزاعی است . بنابراين مسأله " هيئت حاصله از در زمانبودن " كه تعريف " متی " است امر انتزاعی و غير عينی میشود .فرضا از اينها هم كه صرف نظر بكنيم ، آيا حركت در نسبت شیء به زمانمعنی دارد ؟ نه اين هم معنی ندارد ، چون در آينده خواهيم گفت كه زمان وحركت يك چيز است ، يعنی هر شیء كه حركت دارد اگر مقدار حركت آن رامبهم در نظر نگيريم و متعين در نظر بگيريم میشود زمان ، و هر چيزی كهمتحرك است زمانی و هر چيزی كه زمانی است متحرك است ، اگر چيزی زمانیباشد محال است متحرك نباشد ، به عدد حركات عالم هم زمان وجود دارد ،منتهی يك حركت از حركات عالم را كه مقياس سنجش ساير حركات میگيريم، زمان را از آن انتزاع میكنيم و اين زمان اصطلاحی است والا در واقع همهحركات میتوانند منشأ انتزاع زمان باشند . ما حركات شب و روز را مقياسزمان میگيريم و آن را مثلا به بيست و چهار قسمت تقسيم میكنيم و آن راباز به تقسيمات ديگر و همچنين ، حركت زمين به دور خورشيد را سال حسابمیكنيم و هكذا ، و حركات ديگر را با اين مقياسهای وضعی میسنجيم . حركتو زمان يك چيز است ، و چون حركت در حركت معنی ندارد ، حركت در زمانو حركت در نسبت شیء به زمان ( متی ) هم معنی ندارد ، بنابراين حركت در" متی " را هم نفی میكنيم . اكنون میپردازيم به مقوله جده ، مقوله جده هم در مقوله بودنش بحثهست ، ولی در هر صورت آن را تعريف كرده اند : " هيئت احاطه شیء برشیء ديگر " مثل تقمص و تعمم و . . . اين هم يك امری است مثل مقولهاضافه ، يعنی اصالت ندارد ، |