معين است ، نه اينكه هر چيزی از هر چيزی به وجود آيد و بی حساب به چيزديگر تبديل شود . برای ما محسوس است كه هر شیء در خود امكان وجود شیءمخصوصی را دارد و هر ماده ای صورت خاصی را قبول میكند و هر آينده ای باگذشته مخصوصی ارتباط دارد و همچنين هر گذشته ای با آينده خود . البته اين برهان نيست بلكه بيان يك امر محسوس و مشهود است . در اينامر محسوس به سه مطلب پی میبريم : اولاد : اين عالم ثابت و لايتغيرنيست بلكه مرتب در حال تغير و حدوث مظاهر جديد است . ثانيا : اشياءحادث با گذشته خود ارتباط دارند و دفعتا از كتم عدم به وجود نمی آيند .پس هر حادثی يك ماده ای ( 1 ) دارد . ثالثا : هر حادثی از هر ماده ایبه وجود نمی آيد . هر مادهای استعداد صورت و حادث خاصی را دارد ، هرمادهای شأنيت و امكان حدوث حادث معينی را دارد . به اين خصوصيت اخير به اعتباری میگويند " استعداد يا قوه " و به يكاعتبار ديگر میگويند " امكان " . خصوصيت شأنيت را اگر به ماده نسبتدهند میگويند استعداد يا قوه و از مقوله كيف میشمارند و اگر به حادثآينده نسبت دهند میگويند امكان استعدادی كه آنرا از مقوله اضافهمیشمارند . پس اين مدعی روشن شد كه : " هر حادثی مسبوق به قوه يعنی استعدادیاست و همچنين مسبوق است به مادهای كه اين قوه را حمل میكند " . چونديديم كه هر ماده ای زمينه يك حادث معين است يعنی استعداد يك حادثمعين است ، پس ماده حامل استعداد است . يعنی ماده به منزله معروض وموصوف است و استعداد به منزله عارض و صفت . گفتيم كه اين مدعا را حتی از آنچه كه میبينيم هم استنباط میكنيم ولیاين مشاهده دليل نمی شود كه به غير اين صورت ممكن نيست و محال است كهحادثی بدون قوه سابق و ماده حامل قوه به وجود بيايد ، زيرا نديدن از محالبودن پاورقی : 1 - ماده يعنی آن چيزی كه حادث از آن سرچشمه میگيرد و از آن جا كشيدهمیشود چون ماده از مد يمد است يعنی مايه ، مثل ماءله ماده . |