كرديم ، ممكن است كسی بگويد بالاخره نتيجه مطلب چه شد ؟ چون از اين چهارقسم ، سه قسم را باطل میكنيد میگوييد پس قسم چهارم درست است و ديگربرای قسم چهارم دليل خاصی نمی آورد . پاسخ : موضوع بودن مقوله را برای حركت به اين دليلی كه در اينجا ذكرشد رد نمی كنيم ، چون اين رد باطل است ، بلكه از راه ديگر آنرا ردمیكنيم و آن اينستكه : برهان بر موضوع نبودن مقوله اگر مقوله خودش موضوع باشد ، به تعبير مرحوم آخوند معنای آن اينست كهحركت صفت عارضی مثلا " أين " نخواهد بود . مثل همان حرفی كه در حركتجوهری میگويد كه حركت ذاتی است ، در اينجا هم همين طور است و وقتیحركت صفت ذاتی متحرك بود معنايش اينستكه متحرك عين حركت است ، ودر واقع دو چيز نداريم متحركی و حركتی ، بلكه تحليلا دو چيز داريم . پسفاعل و علتی كه حركت را ايجاد میكند همان علتی است كه خود متحرك راايجاد میكند ، يعنی فاعل ايجاد میكند " أين " را كه لازمه ذاتش حركتاست ، وقتی مطلب باين صورت درآمد تالی فاسدش اينست كه : اين أينی كهشما فرض كرده ايد و به آن شخصيت داده ايد و يا اين كيف ، آيا وجود فینفسه و لنفسه دارد ، يعنی امری است كه در كنار جسم قرار گرفته مثل ضمالحجر فی جنب الانسان ، كه رابطه اعتباری بين آنها هست ؟ و يا اين عرضاست و وجودش وجود رابطی و ناعت است و ايجاد فی نفسه و لنفسه برایعرض محال است . العرض لايقبل الاالجعل التاليفی و قبول جعل بسيط نمی كند . پس آن وجودفی نفسه ای كه برای " أين " در نظر میگيريد عين وجودش است برای جسم وايجاد " أين " ، ايجاد جسم متأين است ، در اينجا واقعا ميان اين عرضو ميان موضوعش يك نسبت تأليفی و عارضی است ، پس اين نسبت كه به خودعرض میدهيم و میگوييم مثلا " أين " متجدد است ، اين نسبت غلط است ،چون در اين نسبت برای " أين " شخصيت مستقل قائل شده ايم ، و در واقع" معنی حرفی " را با " معنی اسمی " اشتباه كردهايم |