گفته ايم . زيرا شخص هم فقيه است و هم طبيب . ولی " الفقيه بما هوفقيه يعالج " يا " بما هو طبيب يعالج " ؟ قهرا به اعتبار طبيب بودناست كه آن شخص میتواند معالجه كند . در اين صورت اتصاف فقيه بهمعالجه امری " بالعرض " است . در اينجا چون فقيه و طبيب متحدند ،صفت معالجه كه با لذات صفت طبيب است ، به متحد آن بطور بالعرض ومجازا نسبت داده میشود . حركت نيز بعنوان صفت ، به دو صورت فوق به اشياء نسبت داده میشود .يك وقت يك شیء به حركت متصف میشود و يك شیء ديگر باعتبار ملابستی كهبا آن دارد ، حركت را به آن هم نسبت میدهيم . مثل حركت كشتی كه حركترا به اعتبار نوعی ملابست ميان كشتی و افراد داخل آن ، به آن افراد نيزنسبت داده میشود ، ( 1 ) همچنين محرك كه سفينه را به حركت درآورده ،بالذات محرك سفينه است و بالعرض محرك افراد داخل كشتی است .2 - دومين تقسيم ، تقسيم محرك است به محرك بلاواسطه و محرك معالواسطه . يعنی قوه محركه يك وقت بدون وساطت ابزار ، ايجاد كنندهحركت است و يك وقت با ابزار اين عمل را انجام میدهد . مثلا قوه موجوددر عضلات بدن ، عصب را بلاواسطه حركت میدهد ولی دست را بواسطه عصب وپی حركت میدهد . 3 - تقسيم سوم ، تقسيم محرك است به " محرك علی سبيل المباشره " و" محرك لاعلی سبيل المباشره " . ( 2 ) منظور از حركت علی سبيلالمباشره اين است كه محرك حركت را بر جسم عارض میكند ، مثل تمامحركات عرضيه . و اما در حركت لاعلی سبيل المباشره ، محرك موجد ذاتیاست كه حركت جزء آن ذات است . توضيح اين مطلب در ضمن مباحث آيندهخواهد آمد و در اينجا اطاله كلام نمی كنيم . 4 - منظور از اين تقسيمات ، ذكر تقسيم چهارمی است كه در اين تقسيم پاورقی : 1 - اين مثال مبتنی بر نظريه خاصی در باب مكان است . 2 - اين تعبير مختص به مرحوم آخوند است و شايد تنها از فلسفه ايشانبدست می آيد . |