كه در اينجا تصريح میكند كه از مقوله اضافه است . مرحوم حاجی در مقامتوجيه و جمع اين دو نظر میگويد استعداد يك چيز است و امكان استعدادیيك چيز ديگر . يعنی دو چيز وجود دارد يكی قائم به محل است و آن ازمقوله كيف است ، ولی لازمه اين كيفيت اضافه است . پس وقتی میگوئيمامكان استعدادی مقصودمان اضافه ای است كه لازمه كيفيت است . ولی اين مطلب از جهات ديگر اشكال دارد و آن اينكه ما اگر امكاناستعدادی را يك امر عينی بدانيم و نه امر انتزاعی و اضافی ، همان اشكالیكه در هيولی گفتيم اينجا هم میآيد . يعنی خود استعداد حادث است پسمسبوق به استعدادی است و آن استعداد هم به استعداد ديگری الی مالانهايه .يعنی در كنار استعداد صورتها بايد يك سلسله استعداد استعدادها داشتهباشيم ، در صورتی كه چنين نيست ، ولی اگر اضافه باشد ، اضافه حقيقتمؤونه است . آقای طباطبايی در اين زمينه بيانی دارند كه از بيان حاجی خيلی بهتراست و در حاشيه آورده اند ، ايشان میفرمايند : نسبت امكان استعدادی بههيولی نسبت جسم تعليمی به جسم طبيعی است ، يعنی امكان استعدادی و هيولیدو چيز نيستند بلكه يك چيز هستند . ايشان اشاره میكنند به مطلبی كهمرحوم آخوند و ديگران قبول دارند كه نسبت جسم تعليمی به جسم طبيعی نسبتلامتعين به متعين است يعنی جسم تعليمی در خارج عارض جسم طبيعی نيست ،عروض فقط عروض عقلی است . هر جسم هم جسم تعليمی است و هم جسم طبيعیاست منتهی به دو اعتبار ، به اعتباری كه تقدر آن را در نظر نگيريم جسمطبيعی است و به اعتبار لحاظ تقدر و اندازه خاص جسم تعليمی است . اگرهمين حرف را در امكان استعدادی بزنيم اشكال حل میشود و در نتيجه درصورت مبدع بودن هيولی ، امكان استعدادی نيز مبدع خواهد بود و در صورتحادث بودن هيولی ، امكان استعدادی نيز حادث خواهد بود . |