فصل 19 حكمت مشرقيه ( 1 ) در فصل قبل گفته شد كه حركت نيازمند به موضوع است و موضوع حركت يكامر بالفعل از جميع جهات و بالقوه از جميع جهات نيست ، بلكه امری استمركب از مما بالفعل و مما بالقوه و چنين امری چيزی غير از جسم نيست ،پس موضوع حركت بايد جسم باشد . بنابراين مجردات ، مثل ذات واجبتعالی و عقول ، محال است متغير و متحرك باشند ، زيرا بالفعل از جميعجهات هستند . همچنين هيولای اولی كه بالقوه از جميع جهات است نمی تواندبخودی خود ، موضوع حركت باشد ، حتی اگر از ما بپرسند كه خود صورت نوعيهو صورت جسميه میتوانند موضوع حركت باشند يا خير ، جواب منفی است چونموضوع حركت بايد مركب از ماده و صورت و مما بالقوه و مما بالفعل باشدكه نامش جسم است . از اين بيان میتوان يك نتيجه ای گرفت و آن اينكه : جسم و جوهر جسمانیهميشه متحرك به معنای موضوع حركت میتواند باشد . پس اجسام متحركنديعنی موضوع حركت واقع میشوند و بعد از تحقق و تحصل حركت بر آنها واردمیشود ، اما اينكه حركت در خود جسم باشد و درون جسم ، مسير حركت باشد ،اين ديگر طبق بيان سابق امكان پذير نيست ، چون حركت نيازمند موضوعی |