أو أكثر الحيوان ولايصح فی النبات لانها لاتنقسم الی أجزاء ، كل واحد منهاقد يستقل فی نفسه ( 31 ) ، أو لعل للحيوان والنبات أصلا غير مخالط ( 32 )لكن هذا مخالف للر أی الذی يظهرمنا ، أولعل المتشابه بحسب الحسغيرمتشابه فی الحقيقة ، والجوهر الاول ينقسم فی الحوادث من بعد انقسامالايعدمه مع ذلك اتصالا و فيه المبدأ الاصلی ، أو لعل النبات لاواحد فيهابالشخص مطلقا الا زمان الوقوف الذی لابد منه ، فهذش أشراك و حبائل اذاحام حواليها العقل وفرع عليها و نظر فی أعطافها رجوت أن يجد من اللهمخلصا الی جانب الحق . و أما ما عليه الجمهور من أهل النظر فليجتهد كماعنينا فی أن يتعاون علی درك الحق فی هذا ولا ييأس من روح الله " ،انتهی كلامه . فعلم من ذلك أنه متحير فی هذه المسألة ، ثم كتب اليه ذلك التلميذأوغيره : " ان أنعم الشيخ أدام الله علوه باتمام الكلام فی اثبات شیءثابت فی سائر الحيوانات سوی الانسان و فی النبات كانت المنة أعظم " ،فكتب فی جوابه : " ان قدرت " انتهی . پاورقی : > بسته نيست ، اگر اول باطل شود دوم باطل میشود ولاعكس ، مثلا جوهرنفس در ابتدا پيدا میشود ولی صورتهای بعدی به منزله قوای نفس هستند ،اگر جوهر باطل شود قوا باطل میشوند ولاعكس . 31 - يعنی به اجزاء تقسيم نمی شوند بلكه هر كدام از اينها میتواننداستقلال پيدا كنند . شيخ نمی گويد كه همه به شكل غير مستقلند بلكه همهمیتوانند به صورت مستقل وجود داشته باشند ، همه آنها به صورت اجزاءاصلی هستند . اشكال : در نبات همه اجزاء اصلی هستند . پاسخ : شيخ اين طور میگويد مثل اينكه مثلا میشود از همه قلمه زد .32 - اين حرفی كه اشراقيون قائلند كه اعتقاد به مثل دارند و میگويند هرنوعی يك رب النوعی دارد كه حافظ وحدت آن است ، میگويد اين را هم درجاهای ديگر باطل دانستيم و نمی توانيم به چنين چيزی قائل باشيم . |