است اگر به لايتناهی برسد كه معنايش اينست كه ديگر زمان در كار نيست ودر اين صورت هم حركت نخواهد بود ولی سرعت به دو نحو است ثابت ومتغير . اگر ثابت باشد معنايش اينست كه نسبت تمام اجزاء زمان بااجزاء مسافت مساوی است و اگر بطور تدريج ، متغير باشد معنايش اينستكه نسبت اجزاء زمان حركت با اجزاء مسافت مساوی نيست و نسبتشان در حالتغيير است . پس دو نوع از سرعت صحيح است چون حركت نياز به سرعتدارد اعم از ثابت و يا متغير . پس آنچه كه در اينجا هست يعنی تغيير سرعت حركت ، آن را حركت درحركت نمی شود دانست به معنای اينكه حركتی مسافت باشد برای حركت ديگر، در اينجا شیء در تدريج وجودش متدرج نيست ، بلكه وجود تدريجی را دفعتاپيدا میكند ، ولی صفتی از صفات تدرج وجود كه عبارت از سرعت باشد ، (سرعت و بطء دو صفتند از صفات حركت ) ممكن است بطور ثابت برای حركتباشد يا بطور متغير . بنابراين ، اين را حركت حركت میشود ناميد نهحركت در حركت . چون حركت حركت يعنی حركت شیء حركت میكند نه اينكهشیء در حركت حركت میكند ، تا از نظر حكما محال آن لازم بيايد . عدم وقوع حركت در مقوله متی ، جده و اضافه گفتيم از ميان ده مقوله ، حركت در چهار مقوله به عقيده جمهور و در يكمقوله به عقيده مرحوم آخوند مسلم است . از ده مقوله ، پنج مقوله ديگرباقی میماند ، گفتيم حركت در دو مقوله أن يفعل و أن ينفعل نيست چون خودآنها حركت هستند و حركت در حركت معنی ندارد ، باقی میماند سه مقولهديگر يكی متی و ديگر جده و سوم اضافه . ايشان میگويند در متی و جده هم حركت نيست ، چون مقوله متی هم درمقوله بودنش ( به معنای ماهيت بودن و معقول اول بودن ) شك و ترديداست بلكه به اين معنی در واقع مقوله نيست . گفته اند كه متی عبارتاست از هيئتی كه عارض |