و اين محال است ، اين است كه در همانجا كه حركات اشتدادی را قبولكرديد ، در همانجا ذات متبدل میشود به ذات ديگر . اساسا اگر اصالت باماهيت باشد حركت اشتدادی صورت نمی گيرد ، و از آنجا كه حركت اشتدادیصورت میگيرد اصالت متعلق به وجود است . به عبارت ديگر ، در مطلب اول ما به شيخ اينجور گفتيم : شما كه قائلبه حركات اشتدادی هستيد هيچ فكر كرده ايد كه حركات اشتدادی جز بااصالت وجود سازگار نيست و با اصالت ماهيت اصلا جور درنمی آيد و حركتاشتدادی كه خود به آن قائل هستيد دليل بر اصالت وجود است . در اين بند[ مطلب دوم ] شما منكر انقلاب ذات هستی و میگوئی تبدل نوع به نوع ديگرمحال است و انقلاب ذات به ذات ديگر محال است و به همين دليل هممیگوئی حركت در جوهر محال است ، همان حركات اشتدادی كه خودت قبولداری ، دائما تبدل ذات به ذات ديگر است و انقلاب ذات به ذات ديگراست ، و اگر در آنجا انقلاب ذات جايز است چرا در حركت جوهری جايزنباشد . پس در اصل دوم ثابت شد كه در حركات اشتدادی كه امثال شيخ و ارسطوقبول دارند ، همان انقلاب ذات هست كه اين آقايان اين قدر از آن وحشتدارند ، پس حال كه انقلاب ذات ثابت شد فليجز فی الجوهر . اين نيز يكیاز مطالب نفيس مرحوم آخوند است . اجتماع اضداد در حركت يك مطلب ديگر كه مرحوم آخوند در چند صفحه پيش در دو فصل قبل گفت وخوب بود اينجا تكرار میكرد اين است كه : شیء در حال حركت ، بالفعلدارای هيچ ماهيتی نيست و بالقوه دارای ماهيات غير متناهی است ، اينمطلب را همه قبول دارند كه هر موجودی دارای ماهيتی و وجودی است ومیگويند تنها ذات باری تعالی است كه " لاماهيت له " و ماهيتش عينوجودش است . فقط |