همواره به صورت يك جزء از جسم وجود دارد . ماده مجرد از جسم نداريم ( 1) . مقدمه دوم : اعتقاد حكما به " صورت نوعيه " . دومين مطلبی كه لازم است مقدمتا ذكر گردد اين است كه يكی از مسائل مهمدر فلسفه قديم مسئله " صورت نوعيه " است كه اين معنی در فلسفه جديدبه نحوی نفی و رد شده است ، در عين حال نظرياتی ابراز میشود كه مبتنی برقبول آن يا در جهت اثبات آن است ، ولی آنچه مسلم است اثبات يا نفیصورت نوعيه بحثی فلسفی است و نه بحثی علمی و نمی توان در لابراتوارهاوجودش را جستجو كرد . صور نوعيه يعنی صورتهای نوع دهنده ، يعنی صورتهای منوع . بسياری ازمسائل منطق و فلسفه قديم مبتنی بر قبول صورت نوعيه است ( 2) . مثلا درباب كليات خمس منطق كه اجسام را تنويع میكنيم و از جنس و فصل و نوعسخن میگوئيم و انسان را يك نوع و گوسفند را نوع ديگر و اين دو را در يكجزء از ماهيت شريك و در جزء ديگر مغاير میدانيم ، همه اين ها براساسقيول صور نوعيه است . يعنی در صورت انكار صور نوعيه كليات خمس نيزمنتفی است . يكی از نظرياتی كه امروزه وجود دارد اين است كه همه انواع مثل سنگ وانسان و گوسفند و همه آنچه كه در طبيعت وجود دارد افراد نوع واحدند ،يعنی دارای ماهيات مغاير يكديگر نيستند . اينكه در علوم و زيست شناسیاينها را انواع ناميده اند صرفا بكار بردن يك اصطلاح است و ارزش فلسفیندارد و معتقد نيستند كه هر كدام دارای ماهيتی مغاير آن ديگری است .هنوز افرادی هستند كه معتقدند هر چيزی انبوهی از ماده است كه اختلافپاورقی : 1 - اينكه ماده و هيولی بدون صورت جسميه وجود دارد يا نه در اسفاربحث نشده است و ليكن بوعلی در الهيات " شفا " اين بحث را طرح كردهاست و ثابت میكند كه ماده و قوه محض بدون صورت جسميه امكان وجودندارد . 2 - استاد مطالبی را كه مبتنی است بر مسأله صور نوعيه در پاورقی هایخود بر جلد چهارم " اصول فلسفه " مشروحا بيان كرده اند . [ ناشر ] |