و مستمرالبقا است . و دليل مرحوم آخوند بر اين توجيه ، قرينه ای است كهاز يك كلمه در لابلای سخنان شيخ وجود دارد و آن اينكه در رد حركت قطعیمیگفت " ليس لهذه الحركة وجود قائم فی الخارج بل له وجود قائم فیالذهن " . كلمه قائم در اينجا چيست و چه معنی میدهد جز اينكه بگوئيمتصور شيخ از حركت قطعيه اين بوده كه همانطور كه برای حركت وجود قار وجمعی در ذهن هست همين طور در خارج هم همه اجزائش با هم بايد قيام داشتهو موجود باشند . خلاصه ليس له وجود قائم معادل است با ليس له وجود قارفی الخارج ، كه البته به اين معنا حرف درستی هم هست ، به هر حال اين هميك توجيهی است . بحث چهارم : شيخ چون زمان را واقعی میداند بايد حركت قطعيه را قبول داشته باشد وجه چهارم باز هم توجيهی است . شيخ مباحث حركت را در " طبيعياتشفا " آورده است ( 1 ) . شيخ مباحث حركت را در دو مقاله از مقالات فناول طبيعيات آورده است و در يك فصل از فصول مقاله اول بحث حركت قطعیو توسطی را باز كرده و در فصل بعد درباره زمان بحث و شكوك و شبهاتی راكه در اين زمينه وارد شده بود ، بيان و رسيدگی نموده است . شيخ نقلمیكند كه عده ای ( همين طور كه در قرون معاصر هم هستند ) در عصر قديممنكر وجود زمان در خارج بوده اند و میگفتند آنچه را كه ما به عنوان زمانبرايش وجود خارجی خيال میكنيم امری موهوم است . اينكه آيا آنچه واقعاتحت عنوان زمان میناميم مثل ديروز و امروز و فردا و ميليونها سال پيش وميليونها سال بعد و خلاصه هر قطعهای از زمان ، به عنوان يك كشش خاصی ،در خارج موجود است و يا صرفا امری ساخته و پرداخته ذهن ماست ؟ اينمسأله حل كردنش به سادگی ممكن نيست و از دقايق مخصوصی برخوردار است .ما هم فعلا در اينجا در مقام بحث از اين مسئله نيستيم و فقط بهپاورقی : 1 - اصولا برای اولين بار مرحوم آخوند است كه در بين حكمای ما بحثحركت را از طبيعيات به الهيات منتقل میكند . |