و امكان نباشد عدم در كار نيست ، يعنی عدم خاص كه منشأ انتزاع شر است. در اينجا نمی خواهيم بگوئيم كه قوه ها و امكانها شر محض میباشند .بلكه خيرات هم در اين عالم از همين امكان ها و قوه ها برمی خيزد . ايناستعدادها و مادهها و هيولاها كه بار خيرات را در اين عالم حمل میكند ،قهرا ملازم با امكان شرور هم هست . پس فعليت از آن جهت كه فعليت استخير محض است و اين امكان است كه باب شر را باز میكند ، همچنانكه بابخير را باز میكند . بنابراين فعليت بر قوه و استعداد تقدم بالشرف دارد. تقدم بالحقيقه و بالماهيه 4 - نوع ديگر از تقدم ، تقدم بالحقيقه و ماهيت است . اين اصطلاحی استكه ظاهرا مرحوم آخوند آن را جعل كرده است و قبل از ايشان بوعلی و امثالبوعلی كه انحاء تقدم را بيان كرده اند اسمی از تقدم بالحقيقه نبرده اند .معنای اين تقدم اينست كه يك شیء در حقيقت بودن و تحقق بر شیء ديگرتقدم دارد . مثلا ماهيت حقيقت دارد و وجود هم حقيقت دارد ولی ماهيت بهتبع وجود حقيقت دارد و نه مستقل از وجود . پس وجود بر ماهيت تقدمبالحقيقه دارد . فصل و جنس هم همين طور هر دو حقيقت دارند ولی جنسمتقوم به فصل است و فصل در حقيقت بودن احق است نسبت به جنس و همچنيناست ماده و صورت و قوه و فعليت ، يعنی فعليت احق به تحقق است از قوه، بلكه قوه در اصل تحققش هزاران حرف است كه آيا اصلا تحقق دارد يا يكامر عدمی محض است . پس فعليت بر ماده انحائی از تقدم را دارد و ماده فقط تقدم بالزماندارد بر فعليت . پس بطور مطلق نمی شود گفت قوه بر فعل مقدم است .البته مرحوم آخوند در اول فصل بطور اجمال اشاره كردند كه در ميان قدماكسانی بوده اند كه برای قوه نسبت به فعليت تقدم مطلق قائل هستند البتهبطور تفصيل وارد اين بحث نشده چون جايش اينجا نيست و طبعا برای مادههم تقدم مطلق بر صورت قائلند . سپس نظريات ماديين قديم را ذكر كردندكه عده ای گفته اند |