درستی نيست ، چون در حركتهای جوهريه نمی آيد ، و گفتيم وجه صحيح تراينست كه حركت امری است بالقوه كه میخواهد به فعليت برسد و لذا نيازبه قابل دارد همچنانكه نياز به فاعل دارد ، پس مقصود از موضوع يعنی قابلنه موضوعی كه درباب عرض میگويند و يا طبق " كل حادث مسبوق به قوه ومادش تحملها " موضوع ماده است و حركت هم حادث . بنابراين مقوله نمی تواند موضوع حركت به معنای قابل باشد ، و از اينراه است كه میشود موضوع بودن مقوله را ابطال كرد نه از راه برهانی كهذكر كردند ، و ديديم كه خود مرحوم آخوند اين برهان را رد كرد . [ ضمن ردقول سوم گفت تقسيم مقوله به قار و غير قار به وجهی يعنی به اعتبار وجوددرست است ] به اعتبار وجود ، حركت در عين اينكه حركت است متحركاست ، تجدد و متجدد است آنهايی هم كه می خواستند موضوع بودن مقوله رااز راه وجود توجيه كنند میگفتند تسود سواد است ، يعنی عين حرف مرحومآخوند را در اينجا ، میزدند . منتهی اينجا دو سه مطلب است كه هميشه باهم مخلوط میشود و باعث اشتباهات زيادی میگردد : اول اينكه : درباب موضوع حركت يك وقت از باب عرض بودن و يك وقتاز باب حدوث و ماده وارد میشويم ، گفتيم وجه اول درست نيست و وجه دومدرست است . پس منظور از موضوع حركت قابل و ماده است . مطلب ديگر اينكه آيا میتوانيم به حركت متحرك اطلاق بكنيم يا نه ، كهدر واقع يك مبحث لغوی است و شبيه مبحث مشتق است كه آيا مشتق به مبدأاشتقاق اطلاق میشود يا نه ، مثل اينكه درباب وجود میگويند كه آيا میشودبه وجود موجود اطلاق كرد يا نه . جواب اينست كه در امور انتزاعی محض مثل ابوت و بنوت مشتق به مبدأاشتقاق بهيچ وجه صدق نمی كند و نمی توانيم به ابوت اب اطلاق كنيم ، ولیدر مواردی كه مفهوم انتزاعی محض نباشد مثل موجود ، در اين موارد مشتق بهمبدأ اطلاق میشود . |