قبول كرده است اشتداد را ، از شما سؤال میكنيم آيا در وقتی كه شیء داردحركت اشتدادی میكند ، يك سواد اصلی هست كه در همه اين مراحل باقی استيا اينكه سواد اصل باقی و ذات محفوظی در اينجا نداريم ، اگر هر كدام ازاين دو را بخواهيم بگوييم دچار اشكال میشويم . اگر بگوييم اصل سواد باقی است و يك سواد اصل باقی داريم ، قهراهمانطور كه قبلا گفتيم سؤال میشود كه آنچه كه پيدا شده است چيست ؟ آياسواد اضافه میشود ، می گوييم اينكه اجتماع مثلين است و معنايش اينستكه يك شیء در عين اينكه سياه هست ، سياه بشود و در آن واحد دو رنگداشته باشد از نوع واحد ، و اگر آنی كه اضافه میشود از نوع سواد نباشد وچيز ديگر باشد ، پس معنايش اينست كه غير سواد مخلوط شده است با سواد، پس اشتدادی در كار نيست ، اين در صورتی است كه بگوييد سواد اصلیباقی است و اگر بگوييد : نه ، در حين تسود يك سواد اصل باقی نداريم ،میگويند پس سواد اشتداد غلط است ، چون معنای سواد اشتد اينست كهموضوعی داريم كه قبول كرده است اشتداد را ، پس موضوع بايد باقی باشد واگر موضوع باقی نباشد ، سيلان غلط است ، چون هميشه در سيلان يك موضوعباقی كه در همه مراحل محفوظ باشد لازم است ، اگر بنا شد آنی كه قبولمیكند اشتداد را سواد باشد ولی آنی كه قبول میكند وجود نداشته باشد ،سيلانی وجود نخواهد داشت ، چون درباب موضوع میگوييم كه در تمام مراحلحركت بايد موضوعی كه حافظ وحدت مراتب حركت است ، بايد وجود داشتهباشد والا اگر يك چيز نداشته باشيم كه آن يك چيز متحرك است . آنوقتنمی توانيم حركت واحد داشته باشيم . بنابراين اگر درباب حركت اشتدادی سواد ، بگوييم موضوع باقی است يكاشكال بوجود میآيد و اگر بگوييم باقی نيست اشكال ديگر ، پس چه بايدگفت ؟ بايد گفت معنای تسود اين نيست كه سواد قبول میكند اشتداد رابلكه معنايش اينستكه موضوع سواد يعنی جسم قبول میكند اشتداد را و دراسوديت |