وحشت داشته باشيد ، چون خودتان همين را بلكه بالاترش را در كون و فسادگفته ايد ، و بلكه آنچه میگوييد به درجاتی مشكل تر است از آنچه كه مادرباب حركت جوهريه میگوييم . امثال شيخ كه منكر حركت در جوهر هستند قائل به كون و فسادند ، يعنیمیگويند يك صورت فاسد میشود و صورت ديگر كائن میشود نه اينكه اينصورتها به يكديگر وصلند ، يعنی يك واحد را تشكيل میدهند تا بشود حركت ،بلكه صورتی معدوم میشود و صورت ديگر حادث میگردد . اينجا يك سؤال ازقديم برای فلاسفه مطرح بوده است ، كه آيا ماده واحد است يا كثير ؟ گفتندماده در ذات خودش نه واحد است و نه كثير ، در وحدت و كثرت تابعصورت خودش است . مثلا آب كه طبق نظر قدما تبديل به هوا و يا هوا تبديلبه آب میشود ، اين آب مركب است از صورت مائيه و ماده ای ، اين صورتزائل میشود و صورت جديدی میآيد كه صورت هوائيه باشد ، مادهای در اينجاهست كه قبلا صورت مائيه داشت و فعلا صورت هوائيه . اين ماده در ذاتخودش نه واحد است و نه كثير ، بلكه تابع وحدت و كثرت صورت است .در اينجا اين سؤال پيش میآيد كه اين ماده كه متعاقبا دو صورت راپذيرفته است ، يك ماده است يا دو تا ؟ میگويند يكی ، میگوييم وحدتشرا از كدام صورت دارد ؟ میگويند از يك واحد بالعموم . اين بايد با يكصورتی باشد چه اين و چه آن ، وحدت ماده مستحفظ است به دو چيز ، يكیواحد بالعدد كه مقصودشان مفارق و عقل مجرد است كه ماده را ايجاد كردهاست و يك واحد بالعموم كه مقصودشان صوری است كه متبادل میشود بر ماده. پس شما در آنجا خودتان قائل هستيد به اينكه حافظ وحدت ماده ، صورتاست . میگوييم كدام صورت ؟ میگويند واحد لاعلی التعيين ، البته به اينتعبير نمی گويند ، میگويند واحد بالعموم ، مثال خيمه و عمود را ذكر میكنند كه عمود لاعلی التعيين برای برپا بودن آن كافی است و خصوصيت عمودهادخالت ندارد ، ماده هم اينجور است ، نياز |