نيست ، تشكيك در يك امر بديهی است ( و به قول حاجی سبزواری كالبديهیاست ) و بعلاوه در محل خود نيز برهان بر اين مطلب اقامه شده است . دراينجا بايد ديد اصلا صورت جسميه يعنی چه ؟ در اينكه چيزی در خارج وجوددارد كه آن چيز منشأ پيدايش ابعاد است ، مكان را اشغال كرده ، وبعبارت ديگر آن چيز است كه فضا را تشكيل میدهد ، در اين شكی نيست ،بحث در اينست كه يا بايد مثل متكلمين و ( بعضی فلاسفه غربی چون لايبنيتس ) قائل به اين بود كه اجسام از لاجسم ها تشكيل شده اند يعنی چيزهايیكه طول و عرض و عمق ندارند با يكديگر متحد شده و تشكيل جسم ، يعنی چيزیبا خاصيت طول و عرض و عمق داده اند و قابل اشاره حسی شده اند ، يا بايداين حرف متكلمين را پذيرفت كه با دلايل متقن ابطال شده است و يا بايديكی از دو نظر طرفداران نظريه ذيمقراطيس و يا پيروان فلاسفه را پذيرفت .فلاسفه میگويند جوهری در خارج وجود دارد كه در حد ذات خود پيوسته استو به قول بوعلی در " دانشنامه علائی " " جسم در ذات خود پيوسته است واگر گسسته بودی قابل ابعاد نبودی " و به عبارت دقيقتر آن چيز خارجی عيناتصال و پيوستگی است نه اينكه چيزی بوده باشد كه بعد آن چيز متصل باشدبلكه اتصالی و امتدادی جوهری در كار است و اين بيان شامل همه اجسام استزيرا همه اجسام مكان را اشغال كرده اند و نظريه ذيمقراطيس يعنی وجود جزءلايتجزی هم بطلانش به همين شمول است و ابطال جزء لايتجزی برابر است بااثبات صورت جسميه . بنابراين صورت جسميه را در اجسام " مختلف "فرض كردن ، امری بی معنی و تشكيك در امر بديهی است . البته ما درصورت نوعيه اجسام قائليم كه اختلاف طبايع و اجسام ناشی از اختلاف صورنوعيه آنهاست ولی بحث ما با فخر رازی در اين باره نبود و صورت جسميهمورد نظر میباشد . و اما اشكالی كه خود فخر رازی طرح كرد كه شايد كسی بگويد " همه اجساملازم واحد دارند ( قابليت ابعاد ثلاثه ) و لازم واحد دليل |