باشند علل و معلولات معده مترتبه میتوانند غيرمتناهی باشند زيرا اجتماعدر زمان واحد ندارند . وليكن نوع ديگر از علت و معلول وجود دارد كه عللو معلولات ايجابی و ايجادی ناميده میشوند و نمی توانند از يكديگر منفكباشند ، علل ايجابی ضرورتا با معلولشان هم زمان هستند . از جمله علل وجود دهنده علل محركه است وليكن فلاسفه غربی نظرشان ازمحرك چيزی است كه جزء علل اعدادی به حساب میآيد و اساسا وقتی از علتسخن میگويند فقط معدات را در نظر میگيرند به همين دليل فكر كرده اندبرهان امتناع تسلسل در علل معده نيز صادق است لذا دچار اشكال شده اند .در باب علت محركه هم چون كارشان را با طبيعت شروع كرده اند ، محرك راآن چيزی میپندارند كه از خارج به شیء حركت میدهد ، مثل ضربه ای كه دستانسان به توپ وارد میكند و حركت را از خارج بر آن عارض میكند . درحاليكه فلاسفه اسلامی معتقدند كه قوه محرك هميشه در درون شیء محرك است (مگر در حركات قسری و جبری مثل حركت اتومبيل كه آنجا حكم ديگری دارد ) .مثلا در مورد ضربه به توپ معتقدند در حقيقت ، ضربه ، نيروی محرك نيستبلكه نيروی محركه در درون خود توپ است و ضربه دست كارش اين است كهقوه محركه درون توپ را وادار كند تا توپ را به حركت درآورد ، نظيردستوری كه به كسی می دهيم و او را وادار به حركت میكنيم . در اينجا نقشما اين نيست كه بدن او را به حركت آورده باشيم بلكه نيروی بدن خودش ،او را حركت میدهد ، نقش ما بكار انداختن نيروی محركه درون اوست . اينرا در همه حركات ذاتی ( غير عرضی و مجازی ) جاری و ساری میدانند ومیگويند هر متحرك طبيعی نيازمند به محركی است كه همراه آن باشد و از آنجدا نشود . بنابراين همانطور كه در فصل دوازدهم گفته شد هر حركتی نيازمند به محركیغير از خودش است و از طرفی اين محرك بايد همراه متحرك خودش باشد وبلكه به دليلی كه در فصل بعد گفته خواهد شد محرك خارج از وجود خودمتحرك نيست و از طرف ديگر به دليل " علة المتغير متغير " ، هر محركطبيعی |