تصحيح میكنم كه حركات عرضيه نيازمند به موضوع متحصل هستند ، نه حركاتذاتی ، و آن دلائلی را كه ما در اول فصل برای نياز حركت به موضوع ذكركرديم در حركات ذاتيه و جوهريه نمی آيد . دليل اول اين بود كه حركت عرض است و عرض موضوع میخواهد . واضح استكه اين دليل در حركات جوهريه نمی آيد ، چون بر فرض صحت اين حرف ،تنها حركات عرضيه میتوانند عرض باشند ، و حركات جوهريه كه عرض نيستند، چون حركت در هر مقوله ای تابع آن مقوله است و حركت در جوهر ، جوهراست و حركت در عرض ، عرض . دليل دوم كه مسأله قوه و فعل باشد باز در اينجا جاری نيست ، چونمعنايش اينستكه هر امر حادثی ، يعنی امری كه برای امر ديگر حادث شده ،و چيزی بالقوه آنرا دارد و بالفعل آنرا ندارد ، چنين چيزی نياز به موضوعدارد ، و حركت در اينجا ذاتی است و لازمه ذات متحرك است كه از ذاتآن انتزاع میشود و در اينجا قوه و فعلی در كار نيست . و اگر هم نياز به موضوع برای حفظ وحدت شخصيه باشد ، باز هم در جوهرجاری نيست چون حافظ وحدت در جوهر ، خودش است ، بلكه گفتيم در عرض همممكن است كسی مناقشه كند . و اما اينكه در فصل پيش گفتيم كه حركت نيازمند به موضوعی است كهمركب از مما بالقوه و مما بالفعل باشد در اينجا میگويند : آن حرف را همبايد اينجا تصحيح كنيم و بگوييم كه اين نياز ، تنها در حركات عرضيه صادقاست ، در حركات ذاتی ما نياز به چنين موضوعی نداريم ، و اينجا است كهمرحوم آخوند تعبير میكنند كه فاعل و قابل يكی هست ( و بعدا توضيحش بيانمیشود ) . يك مطلب مهمی اينجا هست كه از هم اكنون بايد در نظر باشد تا بعدببينيم كه چگونه حل میشود . بعضی از متاخرين كه بعد از مرحوم آخوند آمدندو با مسلك ايشان چندان موافق نبودند ، مثل مرحوم ميرز ابوالحسن جلوه ،ايشان رساله ای كوچك به عنوان ربط الحادث بالقديم دارد كه در آن رسالههمين |