- و صفاته غير ذاته - و قد فرضنا التبدل فی ذاته ، هذا خلف ( 2 ) . و انلم يبق ذاته عند الاشتداد فهو لم يشتد بل عدم وحدث سواد آخر ، و هذا ليسبحركة ، فعلم ان موضوع هذه الحركه محل السواد لانفسه ، والاشتداد يخرجه مننوع الی نوع أو من صنف الی صنف ، فله فی كل [ آن ] نوع آخر أوصنف آخر، و كذا الحركة فی المقدار ( 3 ) فان الشیء اذا تزايد مقداره فاما أنيكون هناك مقدار واحد باق فی جميع زمان الحركة أولا يكون ، فان كانفالزيادش اما أن تداخله أو تنضم اليه من خارج ، الاول باطل لاستحالةالتداخل ( 4 ) ولانه علی فرض ذلك لم يزد المقدار علی ماكان ، وكلامنا فيه. والثانی أيضا باطل لان ذلك كاتصال خط بخط مازاد شیء منها ولا المجموععلی ماكان أولا و ان كان المقدار الاول لايبقی عند الزيادش ، فلا يكون هوموضوع بل محله أعنی الهيولی فقط أو مع مقدار ما ( 5 ) علی العموم كما هوالتحقيق عندنا ، فهناك مقادير متعاظمة متتالية علی الجسم بلانهاية بالقوش. [ كلام الرازی فی الاشتداد ] واعلم ان الامام الرازی لما نظر فی قولهم : " ان التسود يخرج سوادا منپاورقی : 2 - همين جا بود كه گفتيم : میشود قسم ديگری هم فرض كرد و آن اينكه "بقيت بعينها وحدث فيها أمر حادث " اما آن امر حادث صفت نيست بلكهعين همان ذات باقی است . اگر گفته شود مگر میشود ذات هم باقی باشد وهم دو مرتبه حادث شود ( اشتداد در حادث ) ؟ میگوئيم : اگر مقصود ازذات ماهيت است ، نه ، ولی اگر وجود باشد ، بله ، چه مانعی دارد ؟ .3 - اين مثال را از اين جهت كه میخواهد با فخررازی معارضه كرده باشدنقل میكند والا برای مطلب اينجا ضرورت ندارد . 4 - تداخل كه محال است چون معنايش اينست كه مثلا ما يك متر داشتهباشيم و يك متر ديگر اضافه شود باز همان يك متر اول باشد . 5 - میگويند : مقدار يك خصوصيتی دارد كه در آن جا جسم ، موضوع نيستبلكه با مقدار ما است كه توضيح آن بعدا میآيد . |