خودش اشتداد پيدا میكند . اين همان حرفی بود كه در دو فصل پيش نقد كرديم و گفتيم حرف درستینيست ، و اگر يادتان باشد همانجا گفتيم كه خود مرحوم آخوند هم در آخرفصل حرفی زده است كه با اين حرف منافات دارد و معلوم میشود اين حرفرا بر مبنای قوم زده است و گفتيم در دو فصل ديگر حرفی دارد كه اين حرفرا رد میكند ، و آن حرف همين است كه اينجا میخواهم بيان كنم .قبل از اينكه حرف مرحوم آخوند را ذكر كنيم ، مطلبی به مناسبت موضوعاشتداد كه ديشب بحث شد بايد ذكر كنم ، كه مكمل بحث های ديشب و امروزمیباشد و آن اينكه : نسبت حركت بااشتداد و تكامل اينكه هر حركتی ملازم با اشتداد هست آيا واقعا درست است يا نه و اگردرست است به چه معنی است ؟ به يك معنی اين مطلب درست ، و آن اينكهاصلا معنای حركت خروج از قوه به فعل است ، با توجه به يك اصل كه بعدابيشتر توضيح خواهيم داد . و آن اينكه قوه و فعل يك شیء از هم منفصلنيستند ، مراتب وجود يك شیءاند . قوه مرتبه ای از فعليت است و هرفعليتی در عين فعليت مقرون به قوه است . هر قوه قبلی خودش فعليتی استنسبت به فعليت بعدی ، يعنی يك فعليت ضعيف نسبت به فعليت قوی .پس حركت كه خروج از قوه به فعليت است ، قهرا خروج از نقص به كمالاست ، پس به اين معنی هر حركتی توأم با تكامل است . ولی اصطلاح تكامل در عصر امروز به معنای ديگری گفته میشود ، فعليتها راوقتی با هم مقايسه میكنند اگر فعليت بعدی نسبت به فعليت قبلی نوعیافزايش داشته باشد ، به اين میگويند تكامل ، يعنی صرف نسبت بين قوه وفعليت را در نظر نمی گيرند . مثلا يك موجود زنده مثلا جنين را در رحم |