تشكيلات مادی هر موجودی آن را موجودی خاص قرار داده است ، مثلا اختلافدو موجود طبيعی مثل اختلاف دو ساختمان است . در حاليكه اعتقاد به صورنوعيه يعنی اعتقاد به اينكه در اشياء مختلفی كه ديده میشوند غير از جنبهمادی و جسمانی آنها يك چيزی وجود دارد كه آن چيز مبدأ آثار و حركاتاست ، و اين همان چيزی است كه فلاسفه به اعتبارات مختلف نامهای مختلفیبه آن داده اند ، گاهی قوه و به اعتباری صورت و به اعتبار ديگری طبيعتو به اعتبار ديگری منوع يا مبدأ فصل مینامند . مطابق نظر حكما اختلاف انسان با فلان حيوان در تاروپود مادی نيست ،اختلاف ظاهری نيست بلكه به علت وجود دو قوه مغاير در اين دو است .همچنين اثبات میكنند كه اين قوه ها عرض نيستند بلكه جوهرند و نيزاثبات میكنند كه نسبت اين قوه ها نسبت به اين ماده ها ، نسبت فعليتاست به قوه . [ بعد از ذكر اين دو مقدمه كه برای توضيح مطالب اين فصل لازم بود ، بهشرح مطالب اين فصل میپردازيم ] . اصل مدعا : حكما معتقدند كه منشأ حركاتی كه در عالم طبيعت پيدا میشود ، همانصورت نوعيه ها و طبيعت هاست ، منشأ اين حركات عمومی كه در عالمطبيعت وجود دارد يك امر مفارق نيست . مثلا حركت آب به يك سمت بهعلت يك امر مفارق صورت نمی گيرد و به اين نحو نيست كه آب در طبيعتخود لخت باشد و آن امر مفارق آن را به جهتی ببرد بلكه قوه ای در خود آبهست كه اين حركت را به وجود آورده است ( 1 ) و ( 2 ) . ما در اينجا در مقام اثبات صور نوعيه نيستيم ، همين قدر میخواهيماثباتپاورقی : 1 - به همين دليل حكما اموری را كه در احاديث به ملائكه تعبير شده وگفته اند : ملائكه همراه همه اشياء هستند و هيچ دانه بارانی نيست مگراينكه ملكی همراه آن باشد ، به صور نوعيه تعبير میكنند و به همين قوائیتعبير میكنند كه سوار ماده هستند . البته اين به اين معنی نيست كه همهملائكه از سنخ قوا هستند ، ملائكهای هستند كه از مفارقات > |