ابتدا دارد به اين معنا كه حركت امری است ممتد به امتداد زمان وهمانطور كه هر جزئی از اين دو ممتد بر يكديگر قابل انطباقند حد وجودحركت كه همان ابتدای وجود اوست در حد وجود زمان كه " آن " است قراردارد ولی اين حد وجود امر عدمی است به معنی نهايت شیء است و نه اينكهخود جزئی از حركت و چيزی باشد . ولی اگر مقصود از ابتدا " آنی " كهشیء در اين " آن " وجود دارد باشد ، امور زمانی چنين ابتدائی ندارند .آن تصور بديهی از " ابتدا " كه فخر رازی كارش را به استناد آن شروعكرده معنای نهايت و حد شیء است ولی استفاده ثانوی كه از ابتدا كرده بهمعنای " آن " وجود شیء است دفعه ، پس بنابراين تعريف را از ابتدا ،امر تدريجی الحدوث هم در ذهن و هم در خارج امكان وجود دارد . |