افتاد و آنها را دو چيز پنداشت . نسبت ماده به امكان استعدادی نسبتجسم طبيعی به جسم تعليمی است كه در واقع دو چيز نيستند بلكه دو اعتباراست كه در خارج عارض و معروضی نيست . امكان استعدادی يا استعداد عينهيولای اولی است كه بتبع صورتها ، استعداد خاصی پيدا میكند ، يعنیاستعداد صورتهای ديگر از بين میرود و تعين خاص پيدا میكند و آن تعينخاص را امكان استعدادی میناميم . پس امكان استعدادی چيزی غير مادهنيست كه وجود مستقل داشته باشد تا دچار اشكال شويم كه امكان حادث استيا مبدع ؟ و بعد بگوئيم كه مبدع نيست چون شدت و ضعف دارد و تغيير درآن پيدا میشود و اگر حادث هم باشد نقل كلام به آن كنيم . با اين بيان ،آقای طباطبائی از اين اشكال آسوده هستند ، چون امكان استعدادی را تعينماده میدانند و نه چيز ديگر ، عين وجود ماده است ، مثل جسم تعليمی و جسمطبيعی كه در خارج عينيت دارند . 4 - رابطه ميان موجود و معدوم ! ؟ يكی ديگر از متفرعات اين فصل [ فصل 16 ] اين است كه اگر ماهيت امكاناستعدادی از نوع اضافه است ، اين اضافه بين چه چيز است ؟ بين شیء موجودو شیء معدوم ؟ ماده موجود و صورت معدوم ؟ توضيح اينكه امكان استعدادی يك رابطه است ، ولی از عجيب ترينرابطهها ، رابطه بين حال و آينده . مگر میشود بين موجود و معدوم رابطهوجود داشته باشد . اضافه نسبت است و نسبت احتياج به دو طرف دارد ،چطور میشود امكان استعدادی اضافه بين ماده و صورت باشد ؟ مرحوم آخوند میگويند اين اشكال اشكال مقوله اضافه است . در مقولهاضافه اثبات شده است كه اضافه به طرفين نيازمند است و اين نياز درظرف ذهن است نه در خارج ، متضايفين اموری هستند كه ان عقلا عقلا معا .يك وقت ماهيتی داريم كه اگر در خارج وجود پيدا كند چنين است ولی يكوقت ماهيتی داريم كه اگر در ذهن وجود پيدا كند چنين است و لازمه ايندومی اين نيست كه |