است ، چون همه چيزش مثل قبل است میگويد نه : حس اينجور خيال میكند درواقع آن صورت جسميه از ماده سلب شد و يك صورت صد درصد مشابه به آنافاضه شده ، گاهی اين را میگويد و گاهی هم میگويد اين حرفها يعنی چه ؟اين حرفها ياوه گوئی است ! ؟ كه انسان بگويد در موقع قطع درخت آن جسمقبلی بكلی از بين میرود و جسم تازه ای به وجود میآيد . مرحوم آخوند دربعضی كلماتش حرفی دارد كه ممكن است اين حرف توجيه كننده همه اينهاباشد ، و اين حرفی است كه در فصل آينده میگويد و فعلا درصدد بيان مشروحآن نيست ولی بصورت مختصر میگويد : ايشان مدعی میشود كه در اينگونه حركات ، صورت نوعيه باقی است ولیماده عوض میشود ، چطور ؟ حرف حرف دقيقی است . میگويد مثلا اگر جسمیحركت بكند در مراحل و مراتبی مثلا جسم نامی ، حيوان ، انسان ، آنی كهملاك وحدت است و باقی است صورت نوعيه است كه باقی است ولی ماده شیءتغيير میكند و شيئيت شیء بصورته لابمادته . مثلا قوه نمو در جسم نامی باقیاست ولی جسمش كه اين قوه در آن حلول كرده است دائما متبدل میشود ، اينجسم تغيير میكند ولی نمو باقی است ، نامی باقی است ( 1 ) . اينجا به آنمسأله معروف پاورقی : 1 - در ميان فلاسفه اين بحث وجود دارد كه آيا تخلل واقعی ، يعنی زيادشدن جسم بدون اضافه شدن چيزی از خارج بر آن ممكن است يا نه ؟ و همچنينتكاثف ، يعنی كم شدن جسم بدون كاسته شدن از آن ممكن است يا نه ؟ برفرض وقوع تخلل و تكاثف نوعی از حركت كميه برای جسم واقع خواهد شد كهاين حركت با حركت كميه ای كه در نمو و ذبول واقع میشود ، فرق دارد .زيرا در نمو و ذبول مثلا در نمو چيزی از خارج به شیء [ نامی ] اضافه میشود، البته نه بنحو تركيب انضمامی و جزئيت اعتباری مثلا مثل انبار گندم كهبر آن اضافه میشود بلكه به نحو جزئيت حقيقی ، يعنی شیء خارجی حقيقتا جزءشیء نامی میشود [ و در مورد ذبول ] واقعا از ذابل خارج میشود . ايشان میگويند در همه حركات كميه موضوع يك چيز است ، در تخلل وتكاثف همان جسم بما هو جسم است كه تغيير كمی میكند ، پس موضوع دراينجا هيولای اولی است . در نمو و ذبول جسم بماهو نامی تغيير میكند وموضوع در اينجا هيولای مجسم است يعنی هيولای ثانيه > |