قابلة ، والشیء الواحد لايكون قابلا و فاعلا . پاورقی : > كه قابل محض است نمی تواند فاعل باشد ، كه همان برهان قوه و فعلبود كه در فصل پيش درباره آن مفصل بحث كرديم ، در اينجا فخر رازی آنحرف را عنوان كرده و جواب نقضی داده است كه : يعنی چه كه شیء نمیتواند در آن واحد هم فاعل باشد و هم قابل ؟ لوازم ماهيات در آن واحد همفاعلند و هم قابل . يعنی ماهيت برای لازم خودش هم فاعل است و هم قابل ،مثل اربعه برای زوجيت . اربعه به اعتباری فاعل زوجيت و به اعتباری قابلزوجيت است . قابل است زيرا كه چيز ديگری در اينجا نيست كه بگوئيم بهواسطه آن اربعه زوج شده است ، و فاعل است زيرا علتی اربعه را زوج نكردهاست ، يعنی اين طور نيست كه اربعه زوج نبود و بعد علتی آن را زوج كردهاست . مثال ديگر كه در اينجا ذكر شده در باب صفات باری تعالی است. میگويند: ذات باری تعالی كه قادر و عالم و . . . است خودش هم فاعل اين صفاتاست و هم قابل اين صفات . مرحوم آخوند جواب میدهد كه : در باب ماهيات اصلا فعل و قبولی نيست ،ماهيت امری است اعتباری و لوازمش نيز اعتبارات ذهن است . يعنی ذهندر عالم خودش يك لوازمی را اعتبار میكند و وضع میكند ، و همان ذهن استكه برای آن لوازمی تصور میكند . ماهيت چيزی نيست كه فاعل چيزی باشد ويا قابل چيزی باشد ، بحث ما در فعل و قبول عينی است يعنی شيئی در خارجوجود دارد و يك امر وجودی را در خارج میپذيرد . برای توضيح مطلب مثلی از اعتباريات میزنيم اگر چه اعتباريات اجتماعیبا اعتباريات فلسفی فرق دارد ولی در اين مورد مشابه هم هستند : آياشركت میتواند مالك بشود يا نه ؟ آيا يك حيثيت مثلا حيثيت اهل علم ياحيثيت سادات میتواند مالك بشود يا نه ؟ بعضی میگويند مالك ، امریعرضی و عارض است و يك موضوعی میخواهد و آن موضوع بايد عينيتی داشتهباشد . يك كسی میگويد چون موضوع وجود ندارد پس حيثيت مالك نيست ، ويك كسی میگويد چون مالكيت يك امر عينی است و میدانيم كه امر عينیموضوع عينی میخواهد پس حيثيت وجود عينی دارد . هيچكدام از اين دو قولدرست نيست . در امر اعتباری مانعی ندارد كه يك امر اعتباری كه همان حيثيت است ،آن را اعتبار بكنيم و برای آن نيز يك عارضی كه نامش مالكيت استاعتبار بكنيم . در مالكيت ميت نيز همين طور است . > |