تقسيم وجود به واحد و كثير نيز چنين است ، و هر كثيری با مقايسه باواحدی كه قسيم آن قرار گرفته كثير است ، وگرنه با مقايسه با شیء ديگرواحد است ، مثلا عشره در مقابل واحد كثير است ولی هر عشره ای به اعتباريك عشره ، نه بيشتر بودن ، واحد است . عين اين مطلب در ثبات و تجدد هم هست ، و جواب اشكال در همين جاست، يعنی موجود تقسيم میشود به متجدد و ثابت ، میخواهيم ببينيم اين تقسيممطلق است يا نسبی ؟ يعنی هر چه كه متغير شد بطور مطلق متغير است ،نسبت به همه چيز متغير است ؟ يا هر متغيری از يك لحاظ متغير است ، ازيك لحاظ ديگر ثابت است ؟ حتما دومی درست است و اين تقسيم نسبی استو متغير كه از لحاظی متغير است ، در تغيير خودش ديگر متغير نيست وثابت است . پس هر حركتی و هر تغييری دو جنبه دارد و نمی تواند دو جنبهنداشته باشد ، همچنانكه هر وجود ذهنی دارای دو جنبه است ، هر تغييری هماگر نسبت اجزائش را با يكديگر در نظر بگيريم ، تغير و تجدد است ، ولیهر تغيری در عين حال دارای يك نحوه ثباتی است ، و موجود ثابت باعتباریشامل متغير هم میشود . آنچه را كه فاعل افاضه میكند ، آيا وجود نسبی را افاضه میكند يا وجودمطلق را ؟ قهرا وجود فی نفسه را نه وجود اضافی و نسبی را ، مثلا در قوه وفعل ، فعليتی را افاضه میكند كه آن فعليت با قياس به چيز ديگر قوهآنست ، نه اينكه وجود بالقوه را افاضه كند ، چون قوه يعنی عدم و عدمقابل افاضه نيست . پس رابطه متغير بالذات با علت ، رابطه ثابت باثابت است ، نه رابطه متغير با ثابت ( 1 ) . پاورقی : 1 - اين حرف مرحوم آخوند حرف بسيار بسيار اساسی و عميقی است كهآنهايی كه بعد از آخوند آمدند غالبا بگوشه ای از كلمات آخوند توجه فوقالعاده كردند ، از آن جمله مرحوم ملاعلی نوری اصفهانی است كه معاصرميرزای قمی بود و معاصر سيد محمد باقر حجةالاسلام معروف به شفتی بود ،ايشان حواشی ای دارد بر اسفار كه در اغلب آن حواشی همين مطلب گنجاندهشده است و اين مطلب بيش از همه مطالب نظرش را جلب كرده و بيش همهآنرا شكافته است . |