مركزی و نگهبان حقيقی و فداكار خود را از دست دادند . قيس بن عبد يغوث در يمن كه از سه نفر مسلمان كه هر سه ايرانی بودندترس و واهمه داشت و اينان عبارت بودند از : فيروز ، دادويه و جشيشديلمی . هنگامی كه خبر ارتداد قيس بن عبد يغوث به مدينه رسيد ، ابوبكركه تازه به خلافت رسيده بود به چند نفر نامه نوشت كه از فيروز ومسلمانان ايرانی كه موجب هلاك اسود كذاب شدند پشتيبانی كنند .قيس هنگامی كه شنيد ابوبكر چنين نامه ای نوشته برای ذوالكلاع نوشت كهخود و اصحابش با ايرانيان جنگ كنند و آنان را از خاك يمن اخراج نمايندوليكن ذوالكلاع و يارانش به قيس اعتناء نكردند و پيشنهاد او را ردنمودند . قيس هنگامی كه ديد كسی او را ياری نمی كند ، تصميم گرفت به هر طريقكه شده ولو با مكر و فريب ايرانيان را از پا در آورد و فيروز و دادويه وديلمی را كه سر كردگان آنها به شمار میروند بكشد . قيس برای اصحاب اسود كذاب كه در كوهها پراكنده بودند و با فيروز وايرانيان سخت دشمن بودند دعوت نامه فرستاد و از آنان درخواست نمود كهبا فيروز و ايرانيان مسلمان جنگ كنند و قيس را ياری نمايند . در اثراين دعوت جماعتی از اصحاب اسود عنسی در صنعا اجتماع نمودند و خود رابرای جنگ با ايرانيان آماده ساختند . در اين هنگام اهل صنعا از اين جريان اطلاع پيدا كردند و از اسرار وحقايق پشت پرده كه توسط قيس بن عبد يغوث انجام میگرفت مطلع شدند .قيس با فيروز و دادويه به مشورت پرداخت و با مكر و حيله اوضاع واحوال را بر آنها وارونه جلوه داد و از اين دو نفر دعوت كرد كه فردا باهم غذا بخورند اينان نيز دعوت وی را پذيرفتند و قرار شد در موعد مقرر درمنزل وی حاضر شوند . |