( السعاده والاسعاد ) و ديگری در فلسفه بنام ( الامدالی الابد ) كتابی هم دردفاع از اسلام و تفوق آن بر ساير اديان نوشته است بنام ( الاعلام بمناقبالاسلام ) . وهم مينويسد كه همچنانكه به فلسفه يونانی علاقمند بود به فلسفه سياسیساسانيان نيز علاقهمند بود و خود شاگرد ابوزيد بلخی بود . بعضی مدعی شدهاند كه ميان عامری و ابنسينا نامهها مبادله شده ولی محتملبه نظر نمیرسد ، زيرا ابن سينا در وقت وفات عامری يازده ساله بوده است. گفتهاند عامری شاگرد ابوزيد بلخی بوده است ، ولی بعيد است كه عامریشاگرد بلاواسطه بلخی باشد ، زيرا بلخی در سال 322 درگذشته است و عامری درسال 381 و عليهذا ميان وفات استاد و شاگرد 59 سال فاصله است .3 - ابوالخير ، حسن بن سوار ، معروف به ابن الخمار ، هم حكيم است وهم طبيب و هم مترجم از سريانی به عربی ، ولی بيشتر طبيب است تافيلسوف يا مترجم . شاگرد يحيی بن عدی منطقی سابق الذكر بوده و شاگردانزيادی تربيت كرده است . ابتدا مذهب نصرانی داشت و در آخر عمر ( مطابقنقل نامه دانشوران ) مسلمان شد . ابنالنديم كه معاصر وی بوده ، و به تبع او ابن القفطی ، او رافوقالعاده با هوش و فطن خوانده است ، نامه دانشوران مدعی است كه عمرطولانی كرده ولی تاريخ وفات او را نمینويسد . مرحوم محمد قزوينی در بيستمقاله ، مقاله مربوط به تتمه صوان الحكمه ( ج 2 صفحه 141 ) مدعی است كهوفات ابوالخير در سال 408 بوده است . گويند بوعلی كه معمولا معاصران خود را به چيزی نمیگرفت از ابوالخير بهنيكی ياد كرده و گفته : " ابوالخير را در رديف ديگران نبايد شمرد ،خداوند ملاقات او را روزی كند " ( 1 ) . پاورقی : ( 1 ) نامه دانشوران ، ج 1 صفحه . 84 |