پذيرش ملی داشته است يا خير ؟ به عبارت ديگر آيا پيشرفت اسلام درايران به خاطر محتوای عالی و انسانی و جهانی آن بوده است و ايرانيانآنرا انتخاب كردهاند ، يا همان طور كه برخی اظهار میدارند آيين مزبور رابر خلاف تمايلات مردم ايران به آنان تحميل كردهاند ؟ . البته منظور ما اين نيست كه تنها عامل گرايش مردم غير عرب را جهانیو عمومی بودن تعليمات اسلامی و به عبارت ديگر اصل مساوات اسلامی معرفیكنيم ، عامل گرايش ملتها به اسلام يك سلسله مزاياست كه بعضی فكری واعتقادی و بعضی اخلاقی و اجتماعی و سياسی است . تعليمات اسلامی از طرفیمعقول و خردپسند است و از طرف ديگر فطری و مفهوم . تعليمات اسلامی يكنيروی كشش و جاذبه خاصی دارد كه به موجب همان جاذبه ملل مختلف را تحتنفوذ قرار داده است . مقياسهای كلی و عمومی و جهانی اسلام يكی از مزايا ويكی از جنبه هايی است كه به اين دين نيرو و جاذبه داده است ، ما فعلادرباره ساير مزايای اسلام بحثی نمی كنيم . در اينجا به مناسبت بحث "مليت " اين عامل را مورد نظر قرار میدهيم . در حدود چهارده قرن است كه ايرانيان مذاهب سابق خود را كنار گذاشته وآيين مسلمانی را پذيرفتهاند در خلال اين قرون صدها ميليون ايرانی با مذهباسلامی زاده شدند و پس از گذراندن دوران زندگی با همين آيين جان به جانآفرين تسليم كردند . در ميان كشورهای اسلامی شايد جز كشور عربستان سعودی كشوری نداشته باشيمكه به اندازه ايران اكثريت مردم آن مسلمان باشند ، حتی كشور مصر كه خودرا عاصمه اسلام میداند به قدر مملكت ايران ( البته با حفظ نسبت ) مسلمانندارد ، با اينحال خوب است روشن بشود كه آيا اسلام ايرانيان در طولچهارده قرن اجباری بوده يا آنها آن را از روی صميم قلب پذيرفته اند ؟ .خوشبختانه تاريخ ايران و اسلام با آنهمه دسايسی كه استعمارگران میخواهندبه |