داشت به هر شيوهای بود بر عمر تحميل میكرد . تواريخ مینويسد كه عمرچندان رغبتی به فتح مصر نشان نمیداد و عمرو عاص نظر خود را بر او تحميلكرد ، تا آنجا كه میگويند از عمر كسب اجازه كرد اما پيش از آنكه اجازهبرسد حمله را شروع كرد . اگر چنين می بود كه در متن قصه آمده كه يحيینحوی به صورت نديم و معاشر عمرو در آمده بود و عمرو به حكم عقل و هوشذاتی از سخنان حكيمانه يحيی لذت میبرد و استفاده ميكرد ، عمرو در نامهخود به عمر طوری گزارش ميداد كه كتابخانه مورد علاقه دوست دانشمندشمحفوظ بماند ، نه اينكه به كسب اجازه سادهای قناعت كند و به محض رسيدننامه خليفه بدون آنكه بار ديگر نامهای بنويسد فورا در جلو چشم دوستدانشمندش كتابهائی را كه از جان برای دوستش عزيزتر بود طعمه آتش نمايد. به علاوه سيره عمرو در اسكندريه سيره يك فاتح علاقه مند به اصلاح و عمرانو آبادی بوده است نه سيره يك جبار و ستمگر از قبيل قتيبه بن مسلم . ويلدورانت مینويسد : " عمرو با عدالت حكومت میكرد ، قسمتی از مالياتهای گزاف را به پاككردن كانالها و تعمير پلها و تجديد معبر آبی كه به روزگار سلف نيل را بهبحر احمر می پيوسته |