و ازدواج و طلاق و حقوق زن در عهد ساسانی میگويد : امتياز طبقاتی و محروم بودن عده كثير از مردم ايران از حق مالكيت ناچار اوضاع خاصی پيش آورده بود و به همين جهت جامعه ايرانی در دوره ساسانی هرگز متحد و متفق الكلمه نبوده و تودههای عظيم از مردم هميشه ناراضی و نگران و محروم زيستهاند اين است كه دو انقلاب كه پايه هر دو بر اين اوضاع گذاشته بود و هر دو برای اين بود كه مردم را به حق مشروع خداداد خود برساند ، در اين دوره روی داده است : نخست در سال 240 ميلادی در روز تاجگذاری شاپور اول ، يعنی چهارده سال پس از تاسيس اين سلسله و نهادن اين اساس ، مانی دين خود را كه پناهگاهی برای اين گروه محروم بوده است اعلان كرد و پيش برد . تقريبا پنجاه سال پس از اين واقعه زرادشت نام از مردم فسای فارس اصول ديگری كه معلوم نيست تا چه اندازه اشتراكی بوده است اعلان كرد و چون وی كاری از پيش نبرد ، دويست سال پس از آن بار ديگر " مزدك " پسر " بامداد " همان اصول را به ميان آورد . سرانجام میبايست اسلام كه در آن زمان مسلكی آزادمنش و پيشرو و خواستار برابری بود اين اوضاع را در هم نوردد و محرومان و ناكامان اجتماع را به حق خود برساند ( 1 ) . مسلك مزدكی به حكم اينكه طرفدار طبقه محروم بود و در جامعهای طبقاتی ظهور كرد رواج و شيوع فوق العاده يافت . كريستن سن میگويد : اگر چه كيش مزدك پس از ورود به طبقات سافله اجتماع تدريجا صورت يك مسلك سياسی انقلابی گرفت ولی اساس ديانتی آن باقی بود و پيروان اين آيين در ميان طبقات عاليه هم وجود داشتهاند . عاقبت مزدكيان خود را به اندازهای قادر يافتند كه شروع به ترتيب مراتب پاورقی : |