بدانند و مجذوب زبان قرآن گردند و زبان اصلی خويش را به طاق فراموشیبسپارند منحصر به ايرانيان نبود كه زبان قديم خويش را پس از آشنايی بانغمه آسمانی قرآن فراموش كردند ، همه ملل گرونده به اسلام چنين شدند ، وچنانكه مكرر گفتهايم اگر كوشش عباسيان كه سياست ضد عرب داشتند نبود ،زبان فارسی امروز كه با زبانهای قبل از اسلام متفاوت است پديد نمیآمد .خلفای عباسی بهترين مشوق اين زبان بودند ، آنها مايل نبودند كه زبان عربیدرميان توده ايرانی رايج گردد . بنیالعباس شعوبيان را كه ضد عرب بودند و در مطاعن و مثالب عربكتاب تأليف میكردند تأييد و تقويت مینمودند . علان شعوبی كتابی دربديهای عرب و صفات نكوهيده آنان نوشت در حالی كه كارمند رسمی هارون ومأمون بود و در بيت الحكمة برای آنها كتاب استنساخ میكرد و مزد میگرفتهمچنين سهل بن هارون شعوبی كه شديدا ضد عرب بود و عليه عرب كتاب نوشتمدير بيتالحكمه هارونی و مأمونی بود ( 1 ) ، همچنانكه قبلا در فصل مربوطبه زبان فارسی گفتيم ، مأمون اول حاكمی است كه شاعری پارسی گوی رافوقالعاده تشويق كرده است . آری آن بود علت خاموشی گزيدن ايرانيان از پارسی گويی ، و اين بود علترواج ثانوی اين زبان . و البته همچنانكه باز هم گفتهايم رواج ثانوی زبانفارسی ، به هيچ وجه جای تأسف نيست ، بلكه جای شكر است : هر زبانی ازخود لطف و زيبايی خاص دارد . زبان فارسی از بركت لطف و زيبايی خود وهم از همت و ايمان ايرانيان پارسی گوی خدمات بسيار ارزندهای به اسلامكرده است . ادوارد براون منصفانه خود را از غرضرانيهای امثال سرجان ملكم بركنارمیدارد ، وی میگويد : " دو كتاب تاريخ ايران است كه انگليسها بيشتر با آن آشنا پاورقی : ( 1 ) ترجمه تاريخ تمدن جرجی زيدانج 3 ص 310 - . 311 |