4 - ابن خلدون در فصل " العلوم العقليه و اصنافها " ( از مقدمهتاريخش ) گويد : وقتی كشور ايران فتح شد كتب بسياری در آن سرزمين بهدست تازيان افتاد ، سعد بن ابی وقاص به عمر بن الخطاب در خصوص آنكتب نامه نوشت و در ترجمه كردن آنها برای مسلمانان رخصت خواست ، عمربدو نوشت كه آن كتابها را در آب افكند چه اگر آنچه در آنها استراهنمائی است خدا ما را به رهنماتر از آن هدايت كرده است ، و اگرگمراهی است خدا ما را از شر آن محفوظ داشته . بنابراين آن كتابها را درآب يا در آتش افكندند . و علوم ايرانيان كه در آن كتب مدون بود ازميان رفت و به دست ما نرسيد ( 1 ) ابوالفرج بن العبری در مختصر الدول و عبداللطيف بغدادی در كتابالافاده و الاعتبار و قفطی در تاريخ الحكماء در شرح حال يحيی نحوی و حاجخليفه در كشف الظنون و دكتر صفا در تاريخ علوم عقلی از سوختن كتباسكندريه توسط عرب سخن راندهاند " يعنی اگر ثابت شود كه اعراب فاتحكتابخانه اسكندريه را سوختهاند ، قرينه است كه در هر جا كتابخانهایمیيافتهاند ميسوختهاند . پس بعيد نيست در ايران هم چنين كاری كردهباشند ) ولی شبلی نعمان در رسالهای به عنوان " كتابخانه اسكندريه "ترجمه فخر داعی ، و همچنين آقای ( مجتبی ) مينوی در مجله سخن 74 صفحه 584اين قول را ( كتابسوزی اسكندريه را ) رد كردهاند . 5 - ابوريحان بيرونی در " الاثار الباقيه " درباره خوارزم مینويسد كه: " چون قتيبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی فتح كرد، اسكجموك را برايشان والی گردانيد . و قتيبه هر كس كه خط خوارزمیمیدانست و از اخبار و اوضاع ايشان آگاه بود و از علوم پاورقی : ( 1 ) نقل از پور داود ريشتهاج 2 صفحه . 20 |