و ثانيا خود ابوريحان در مقدمه كتاب " صيدله " يا " صيدنه " كههنوز چاپ نشده درباره زبانها و استعداد آنها برای بيان مفاهيم علمی بحثميكند و زبان عربی را بر فارسی و خوارزمی ترجيح ميدهد ، و مخصوصا دربارهزبان خوارزمی ميگويد : اين زبان به هيچوجه قادر برای بيان مفاهيم علمینيست ، اگر انسان بخواهد مطلبی علمی با اين زبان بيان كند ، مثل اينستكه شتری بر ناودان آشكار شود ( 1 ) . بنابراين اگر واقعا يك سلسله كتب علمی قابل توجه به زبان خوارزمیوجود داشت ، امكان نداشت كه ابوريحان تا اين اندازه اين زبان را غيروافی معرفی كند . كتابهائی كه ابوريحان اشاره كرده يكعده كتب تاريخی بودو بس . رفتار قتيبه بن مسلم با مردم خوارزم كه در دوره وليد بنعبدالملك صورت گرفته نه در دوره خلفای راشدين ، اگر داستان اصل داشتهباشد و خالی از مبالغه باشد ( 2 ) رفتاری ضد انسانی و ضد اسلامی بوده و بارفتار ساير فاتحان اسلامی كه ايران و روم را فتح كردند و غالبا صحابه رسولخدا و تحت تاثير تعليمات آن حضرت بودند تباين دارد عليهذا كار او راكه در بدترين دورههای خلافت اسلامی ( دوره امويان ) صورت گرفته نميتوانمقياس رفتار مسلمين در صدر اسلام كه ايران را فتح كردند قرار داد .به هر حال آنجا كه احتمال ميرود كه در ايران تاسيسات علمی و كتابخانهوجود داشته است ، تيسفون يا همدان ، يا نهاوند ، يا اصفهان ، يا استخر ،يا ری ، يا نيشابور ، يا آذربايجان است ، نه خوارزم . زبانی كه احتمالميرود به آنزبان پاورقی : ( 1 ) رجوع به كتاب " بررسيهائی درباره ابوريحان بيرونی " نشريهدانشكده الهيات و معارف اسلامی ، مقاله آقای مجتبی مينوی . ( 2 ) آقای دكتر زرين كوب در " كارنامه اسلام " ( 36 ) اصل قصه رامشكوك دانستهاند . |