معروف است و از نوع آتشهای بهرام است كه تفصيلش را خوانديد میگويد :در سنت پارسيان است كه آتش بهرام را مهاجرين از ايران با خود آوردند، شايد هم درست باشد چه غالبا در تاريخ طبری و مسعودی میخوانيم كهايرانيان از بيم آنكه آتش به دست دشمنی افتد و خاموش شود در وقتشكست آن را ( 1 ) با خود برداشته به جای دورتر فرو میگذاشتند ، هر چندكه به تدريج آتشكدههای با شكوه ايران خاموش و به مسجد تبديل يافت ، ولیتا حدی كه ممكن بود در نگهداری آن كوتاهی نكردند ، يزدگرد سوم پس ازشكست نهاوند ، خود بشخصه آتش مقدس ری را كه مخصوصا محترم شمرده میشدبرگرفته به مرو برد . اگر هم " ايرانشاه " پس از ورود مهاجرين در " سنجان " در سال 716برپا شده باشد باز 1230 سال از عمرش میگذرد و هماره پريشانی و سرگشتگیخواستارانش را در كشور بيگانه نگران بود ، ولی در كشاكش روزگار رنگسرخ خويش نباخته ، ياران را با زبان گرم به پايداری و دلگرمی پند همیداد . پس از شكست سنجان در جايی كه بيشتر اقامت نموده نوساری است كهمدت 235 سال در آنجا بود ، فقط دو سال ، از سال 1733 تا 1736 در سورت (خاموشی و سردی ) به سر برد . . . اينك 204 سال است كه در اين دهاستقرار يافته است . هزاران تن زردشتی از دستور و موبد و هيربد و بهديندور آن را گرفتهاند . زرتشتيان ايران و پارسيان هندوستان نيز به زيارتآن میروند مخصوصا ماههای ارديبهشت و آذر ماه اوقات زيارت آنجاست ، ازسرای اين " ايران خديو " ( يعنی آتشكده ايرانشاه ) در بامداد و نيمروزو شام سرود اوستا از موبدان پاورقی : ( 1 ) و در واقع خدا و " پناه جهان " را همچنانكه در بندهش آمده ودر صفحات پيشين نقل كرديم از ترس ازحائی ، به جای میبردهاند ! |