از ظاهر سخن فارابی كه قبلا از عيون الانباء نقل كرديم برمیآيد كه يوحنا به بغداد نيامده است . 4 - ابوالعباس محمد بن محمد ايرانشهری نيشابوری . از اين شخص اطلاع صحيحی در دست نيست ، ابوريحان بيرونی درالاثار الباقيه و ناصر خسرو در زاد المسافرين از او ياد كردهاند ، گويند برخی عقائد فلسفی محمدبن زكريای رازی درباره قدم مكان و هيولا متخذ از او است و هم میگويند مدعی نبوت و پيامبری عجم بوده است ( 1 ) ايرانشهری معلوم نيست از گروه پيروان و شاگردان كندی است يا از گروه قويری و ابن حيلان و مروزی ، و يا خود مستقل از همه اينها است و بگروه سومی وابسته است . از آنچه تاكنون گفته شد معلوم شد تا حدود اوائل قرن چهارم دو نحله فلسفی وجود داشته است . نحلهای كه از كندی آغاز شده است كه شامل تعليم منطق و فلسفه و طب و نجوم و موسيقی و غيره بوده است و نحله حرانيها كه ظاهرا در ابتدا از منطق تجاوز نمیكرده است . طبقه سوم 1 - ابوبكر محمدبن زكريای رازی كه به " جالينوس العرب " اشتهار يافته است . بيشتر شهرت و هم تخصص وی در طب است . در اين فن از طراز اول تاريخ شمرده میشود ، برخی او را در طب عملی و تجربی بر بوعلی ترجيح دادهاند . در سال 251 متولد شده و در سال 313 در گذشته است ، قبلا گفتيم كه ابنالنديم او را شاگرد بلخی شمرده است و احتمالا اين بلخی همان ابوزيد بلخی شاگرد كندی است ، عليهذا رازی شاگرد شاگرد كندی است . قرائن ديگری بدست آمده پاورقی : |