بديهی است كه چنين كسانی طبعا از طرف دستگاه خلافت مورد اتهام قرارمیگيرند . برخی صرفا به خاطر اشتغال به علوم عقلی مورد اين اتهام واقع شدند .ابن النديم درالفهرست ، ضمن شرح حال ابوزيد احمدبن سهل بلخی میگويد :" وی متهم به زندقه بود " و از يكی از دوستان نزديكش نقل میكند كه :" اين مرد مظلوم بود ، مردی بود موحد و خداپرست ، من بهتر از ديگراناو را میشناسم ، با هم بزرگ شديم ، علت شهرتش به زندقه اشتغال به منطقبود ، ما با هم منطق خوانديم و هيچكدام تمايلی به الحاد نداشتيم " ( 1 ). احمد امين ( 2 ) از الاغانی نقل میكند كه : حميدبن سعيد از چهرههای نمايان معتزله بود ، در برخی از مسائل با ابنابی دواد ، قاضی القضاه معروف دوره معتصم ، مخالفت كرد . ابن ابی دوادذهن معتصم را درباره او خراب كرد كه او شعوبی و زنديق است . درباره ابن مناذر نيز از شخصی نقل میكند در مجلس يونس بن ابی فروهرسما او را در رديف زنادقه معرفی میكردند ، تصادفا آن شخص به مسجدمیرود و میبيند ابن مناذر تنها در گوشهای مشغول نماز است . افشين را به زندق متهم كردند ، ولی عقيده بعضی از مورخين اين است كهزندقه پاپوشی بود كه رقبای سياسی افشين برای او ساختند . منصور دوانيقی خليفه عباسی ، و سفيان بن معاويه مهلبی حاكم بصره هركدام به علت خاصی دشمن عبدالله بن مقفع شدند و سفيان با دستور محرمانهمنصور او را كشت و بعد گفتند اسلام ابن مقفع ظاهری بوده و باطنا زنديقبوده است . ابن مقفع مردی دانشمند بوده و كتب مانی را به عربی ترجمهكرده است ، از برخی نوشتههايش پاورقی : ( 1 ) الفهرست ، صفحه . 204 ( 2 ) ضحیالاسلام ، جلد 1 صفحه . 163 |