اين گويندگان كلماتی از قبيل : بت ، ترسا ، دير ، چليپا ( صليب ) ،شطرنج ، نرد و غيره نيز در اصطلاحات خويش فراوان آوردهاند . پس لازماست اين كلمات را نشانه علائق اين گويندگان به بت پرستی و مسيحيت وقمار بازی بدانيم ! . در چند سال پيش يكی از نويسندگانی كه گرفتار چنين انديشههايی بودهاست ، استدلال كرده بود كه غزل معروف حافظ كه با اين بيت آغاز میشود :
بلبل زشاخ سرو به گلبانگ پهلوی |
میخواند دوش درس مقامات معنوی |
نشانه احساسات ملی شاعر است و شاعر به ياد گذشته افتاده ، آن وقتی كههنوز اسلام به ايران نيامده بود و زبان پهلوی زبان رائج و دين زردتشتی دينرسمی بود ، شاعر خواسته است به اين وسيله تمايل خويش را به رسوم و سننو آيين پيش از اسلام ابراز نمايد . يك نويسنده ماترياليست ( 1 ) جواب داده بود " اگر چنين است پسشعر بعدی كه میگويد :
يعنی بيا كه آتش موسی نمود گل |
تا از درخت نكته توحيد بشنوی |
نشانه علاقه شاعر به يهوديگری است ، و شعر ديگری كه در همين غزل است ومیگويد :
اين قصه عجب شنو از بخت واژگون |
ما را بكشت يار به انفاس عيسوی |
نشانه علاقه شاعر به مسيحيت است " . بدون شك اين اصطلاحات و تعبيرات رمز يك سلسله معانی عرفانی است وربطی به علاقه گوينده به مذهب زردشتی يا مسيحی يا يهودی ندارد .شمس الدين مغربی ، شاعر عارف مسلك معروف در گذشته در قرن نهم
پاورقی : ( 1 ) دكتر ارانی ، در جزوه عرفان و اصول مادی .