و در زمان عباسيان بيشتر توسعه يافت . اين سه جريان به ترتيب مربوط بودبه اصول اعتقادی و اصول اجتماعی و اصول اخلاقی و عملی اسلام و اتفاقا در هرسه جريان پای ايرانيان در ميان است . مسئله پيدايش زندقه در قرن دوم هجری از جنبههای مختلف مورد توجهمورخين اجتماعی قرار گرفته است . اولا اين كلمه چه كلمهای است و چه ريشهای دارد ؟ آيا كلمه " زنديق "معرب كلمه " زنديك " است ؟ يا ريشه ديگر دارد ؟ و به هر حال به چهاشخاصی زنديق میگفتها ند ؟ آيا مقصود اتباع مانی میباشند ؟ يا مقصودايرانيانی هستند كه بدين قديم خويش باقی مانده بودند اعم از زردشتی ومانوی و مزدكی ؟ و يا مقصود طبقهای بودهاند كه منكر ماوراء طبيعت و قهرامنكر همه اديان بودهاند و به مانويت نيز اعتقاد نداشتهاند . قدر مسلم اين است كه به همه اينها كلمه زنديق اطلاق شده است حتی بهگروهی از مسلمانان كه عملا لاابالی و اهل فسق و فجور بودهاند و متدينين رابه باد تمسخر میگرفتهاند و احيانا از باب دهن كجی به زهاد و متدينينسخنانی به نظم و يا به نثر از آنها صادر شده كه توهين به اسلام تلقی شده ،نيز زنديق گفته شده است . سابق زندقه در ميان عرب ازكی است ؟ آيا عرب بعد از اسلام در اثراختلاط با ملل ديگر ، خصوصا ايرانيان ، بازندقه آشنا شده يا قبل از اسلامنيز بازندقه آشنا بوده است ؟ . راجع بمعنی و مفهوم اصلی اين كلمه ، عقيده محققين اين است كه درابتداء فقط در مورد مانويان به كار میرفته و بعد در مورد دهريين و يامجوس و بعد درباره هر مرتدی به كار رفته است . از نظر سابقه نيز گفته میشود كه از قبل از اسلام در ميان عرب سابقه |