شايعات است كه احيانا برخی از مسلمين نيز از قرن هفتم به بعد بدوناينكه شايعه ها را بدانند به صورت " شايع است " يا " گفته میشود "يا " چنين روايت ميشود " در كتابهای خود منعكس كرده اند ، غافل ازآنكه سازنده شايعه مسيحيان صليبی میباشند و انگيزه شان بدنام كردن مسلميناست . و در قرن اخير ، كه استعمار برانگيختن احساسات ملی مسلمين راعليه اسلام و مسلمين صدر اول در صدر برنامه خود قرار داده امثال پور داوداين افسانه را به صورت يك حادثه تاريخی در آوردند ، و به نقلهائی نظيرنقل عبداللطيف پر و بال دادند و به صورت يك نقل تاريخی به خورد دانشآموزان و دانشجويان بی خبر دادند . تا اينجا سخن عبداللطيف را نقل و بررسی كرديم اكنون به نقد سخنابوالفرج بن العبری بپردازيم . ابوالفرج يك طبيب يهودی است كه در سال 623 هجری در ملطيه ( آسيایصغير ) تولد يافته و پدرش دين يهود را ترك كرده و به نصرانيت گرائيدهاست ، ابوالفرج نيز آغاز تحصيلات خود را به فرا گرفتن اصول نصرانيتگذرانيده است . او به زبان سريانی و عربی آشنائی كامل داشته است .تاريخی مبسوط به زبان سريانی نوشته كه ماخذ آن كتب سريانی ، عربی ،يونانی بوده است . در آن كتاب ذكری از كتابسوزی مسلمين در اسكندريهوجود ندارد و خلاصهای از آن به عربی به نام " مختصر الدول " نوشت كهمیگويند همه نسخههای آن ناتمام و ناقص است و عجب اينست كه ميگويند بااينكه مختصر الدول خلاصه آن تاريخ مفصل سريانی است مشتمل بر مطالبی استكه در اصل مفصل سريانی نيست از جمله آنها داستان كتابسوزی اسكندريهوسيله مسلمين است . كتاب مختصر الدول را مردی به نام " دكتر پوكوك " كه پروفسور كالج پاورقی : > غلامرضا سعيدی به فارسی ترجمه شد . جان ديون پورت ، در آن كتاب (صفحه 22 ) موضوع كتابسوزی اسكندريه را طرح ، و به شدت تكذيب میكند . |