زيرا سخن خود را با " و يذكر " ( چنين گفته ميشود ، چنين بر سر زبانهااست ) آغاز كرده است . همه ميدانيم كه در نقل روايت تاريخی يا حديثی ،ناقل اگر سندی داشته باشد مطلب را با ذكر سند نقل ميكند ، آنچنانكه طبریاز مورخين و همچنين غالب محدثين انجام ميدهند . بهترين نوع نقل همين نوعاست ، خواننده را امكان میدهد كه در صحت و سقم نقل تحقيق كند و اگر سندرا صحيح يافت بپذيرد . و اگر ناقل بدون ذكر سند و ماخذ نقل كند ، دوگونهاست : گاهی به صورت ارسال مسلم نقل ميكند مثلا ميگويد در فلان سال فلانحادثه واقع شد ، و گاه میگويد : گفته ميشود ، يا گفته شده است ، يا چنينميگويند كه در فلان سال فلان حادثه واقع شد . اگر به صورت اول بيان شودنشانه اينست كه خود گوينده به آنچه نقل كرده اعتماد دارد ولی البتهديگران به اينگونه نقلها كه مدرك و ماخذ و سند نقل نشده اعتماد نميكنند، علمای حديث چنين احاديثی را معتبر نمیشمارند ، محققين اروپائی نيز بهنقلهای تاريخی بدون مدرك و ماخذ اعتنائی نمیكنند و آنرا غير معتبرمیشمارند . حداكثر اينست كه ميگويند فلانشخص چنين نقلی در كتاب خودكرده اما ماخذ و مدرك نشان نداده ، يعنی اعتبار تاريخی ندارد .اما اگر به صورت دوم بيان شود كه خود ناقل به صورت " گويند " يا "چنين ميگويند " يا " گفته شده است " و امثال اينها ( به اصطلاح باصيغه فعل مجهول ) بيان شود نشان اينست كه حتی خود گوينده نيز اعتباریبرای اين نقل قائل نيست . عدهای معتقدند كه كلمه " قيل " ( گفته شدهاست ) در نقلها تنها نشانه عدم اعتماد ناقل نيست ، اشاره به بی اعتباریآن نيز است . عبداللطيف اين داستان را به صورت سوم نقل كرده كه لااقل نشانه آن استخود او به آن اعتماد نداشته است . به علاوه بعيد است كه عبداللطيف اينقدر بی اطلاع بوده كه نمیدانسته است ارسطو پايش به مصر و اسكندريهنرسيده |